آل: اساطیری و روانکاوانه
- توضیحات
فیلم آل اولین ساخته بهرام بهرامیان کارگردان سریالهای مشق شب و ساعت شنی به تهیه کنندگی علی معلم در ژانر تریلر و ترسناک میباشد. در مورد این فیلم اغلب به حواشی ژنریک و مقایسه آن با نمونه های غربی پرداختند و به همین صورت ارزش های آن را نادیده گرفتند. با اینکه آل از فیلمنامه خوبی بهره نمی برد اما نکات مثبتی در کلیت آن وجود دارد که لازم می دانم آنها را تحلیل کنم. این فیلم با توجه به عنوانش به یک موجود خیالی در اساطیر می پردازد. «آل نام دیوی مادینه -پری بدکار- در خرافات زنانه که به شب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند. بیماری که زن نوزاده را تا شش روز پس از وضع حمل رسد.»(1)
داستانها یا اسطورهها معمولا در اطراف آیینها به وجود می آیند، تا آنها را توضیح دهند، توصیف کنند، و یا به صورت آرمان درآورند. این اسطورهها عموما حاوی عناصری مبتنی بر وقایع، یا اشخاص واقعی هستند، هر چند معمولا تا حد زیادی در داستانها تغییر ماهیت دادهاند. اسطوره گاه حاوی نمایندهی آن نیروهای فوق طبیعی است که از طریق آیین تقدیس می شود، یا قبیله می کوشد تا از طریق اجرای آیین آن را تحت تأثیر قرار دهد. بعد از پیدایش زمین مهمترین اسطوره چگونگی پیدایش انسان بر روی زمین و چگونگی پیدایش آن خلق است. آل را هووی حوا و به همین دلیل دشمن زن و بچهاش می پندارند. منشأ این اسطوره به ترکها و سرخپوستان مخصوصا قبایل ساکن در گریت لیکز(2) باز می گردد. در آسیا شخصیت آل(آل آروادی-آل آل-آل آلباس و...) به سایر ملتهای همسایه ترکها هم سرایت کرده است. البته در اساطیر این شخصیت دو وجه دارد، که اکنون وجه بد آن در آسیا رایج تر است. در وجه خوب آن، آل را ناجی شکارچیان گمگشته می دانستند. در زبان ترکی به دلیل اعمال نیک آل، در نام گذاری میوه ها و مناطق از ترکیب اسم آن بیشترین استفاده را کردهاند. در وجه بد اعتقاد به در آوردن جگر زائو توسط آل است. بر اساس همین تفکر اساطیری در کنار زائو اشیاء فلزی(سنجاق، چاقو و ...)، یا در زمانهای بعید زیراندازی از پوست گرگ بر زیر زائو قرار می دادند و یا مردان با در دست گرفتن سلاح و شمشیر مانع از آمدن آل می شدهاند.
آیینی که برای دفع آل انجام می شود خود به صورت کاملا دراماتیک درآمده است. در فیلم آل در ابتدا و لحظاتی که سینا بهمنی (مصطفی زمانی) برای دفع آل انجام می دهند را می توانیم عملی دراماتیک در اجرای یک آیین بدانیم. سرجیمز فریزر رهبر مردم شناسان اولیه ادعا کرد همة فرهنگها از یک الگوی تکاملی پیروی می کنند. یعنی باور انسانها از این موجود و مراسمی که برای مبارزه با آن باید انجام بدهند در یک سیر زمانی دستخوش تغییر و در دورهای به تکامل رسیده است. سالها بعد کلود لوی استراوس بانی مکتب مردم شناسی در «ساختگرایی» به الگویی جهانی معتقد بود و برای تحلیل آن جوامع به خوانش اساطیری می پرداخت. او به این نتیجه می رسد که حداقل دو اندیشه در فرهنگ جوامع وجود دارد: اندیشهی علمی و اندیشهی اساطیری-جادویی؛ که اعتبار دومی کمتر از رهیافت اولی ندارد. اندیشهی دوم را «اندیشه وحشی» می نامد و معتقد است که اصولا با علامات به جای مفاهیم سر و کار دارد. پس در فیلم باید به دنبال المانها و علامتهایی باشیم که ما را به این موجود نزدیک کنند.
از همان آغاز فیلم صحنه ای پس نگر (Prolepsis) را برای مواجهه با این آیین پیش رو داریم. سپس نشانههایی را می توانیم شناسایی کنیم که هر کدام پیش گویی یک حادثه یا وضعیت را می کنند. یکی از عمیق ترین نشانههایی که در فیلم استفاده شده است، صحنه ای کنار یک رودخانه می باشد. این صحنه به صورت پس نگر در فیلم استفاده شده است و نشان از واقعی در آیندهای نزدیک را می دهد. درست در لحظه ای که سینا با موضوع آل کنار آمده است به خانه مادر لیلیان می رود کسی که بیشترین عقیده را به این موجود دارد و شروع به روایت داستان آل می کند. در آن خانه تابلویی هست که در ناخودآگاه سینا نقش بسته است. (در ادامه در مورد ناخودآگاه و نظریات یونگ در مورد آن، توضیح خواهم داد.) این تابلو همان صحنه ابتدایی می باشد که سینا در مطب دکتر به آن سفر ذهنی داشته است. سینا پس از مطب دکتر به سراغ یک دعانویس می رود و دعای زن حامله را می خرد. در آن نزدیکی شخصی جدول حل می کند و جواب سؤالی که آن را بلند می خواند؛ آل می باشد. (استفاده از چنین صحنه پس نگری کاملا کلیشهای است و دیگر المانها را خدشه دار کرده است.) در آسانسور یک شخص بی شکل قرمز رنگ می بیند، استفاده از رنگ قرمز در اغلب صحنه ها، زن صاحبخانه به نام آلوارد (گل قرمز)، روزنامه ای که در یک کافه در کنار الهه (آنا نعمتی) با آن مواجه می شود و... همه نشانه از این واقعه را پیش گویی می کنند.
مراسمی که برای دفع آل انجام می شود به صورت یک آیین دراماتیک در فیلم به اجرا در می آید. اجرای موسیقی، حرکات موزون، گفتار، صورتک، لباس، اجرا کنندگان، تماشاگران (که خود ما به عنوان مخاطب هستیم) و صحنه همه چیز به عنوان یک خاستگاه اجرای دراماتیک در صحنه مقابله با آل انجام می شوند. جوزف کمپل اسطوره شناس این مراسم آیینی را در برای فراوانی غذا، فرزندان، نیروی برتری بر دشمن، اتحاد فرد با جامعه و همچنین پذیرش جهان بینی جامعه را از طرف افراد اجتماع می داند. در این صحنه آنها درمقابل برتری بر دشمن (آل) در نجات جان فرزند یک جامعه هستند.
فیلم آل به صورت شخصیت محور می باشد. شخصیت اصلی سینا بهمنی است و همه چیز در رابطه با او و اعتقاداتی که دارد شکل می گیرد. پس بهتر است برای تحلیل روابط علی و معلولی به طور کامل به شخصیت سینا بپردازیم. آغاز ماجرا ما را به دنیای وهم زده و هراسان او می برد. سینا در مطب دکتر با تصاویر ذهنی روبرو می شود که نشان از نگرانی و دلهره بیش از حدش از یک ماجرا دارد. اولين حرکات نامتعارف او نشان از روح بيمار، افکار افسارگسيخته و روان رنجورش دارد. سینا از بيماري روان رنجوري که يونگ آن را بيماري متداول در قرن حاضر به شمار مي آورد در عذاب است. این تصاویر در مطب دکتر در لابلای تیتراژ در واقع در تاریکی که سینا چشمانش را بسته است ایجاد می شود. در روانشناسی تحلیلی یونگ تاریکی سفر به دنیای ناشناخته و ضمیر ناخودآگاه انسان است.(3) اما این روانجوری چگونه به وجود آمده است. همه چیز به ناخودآگاه او باز می گردد. ناخودآگاه هر شخص در کودکی بیشترین شکل را می گیرد و ریشة اظطراب روان رنجور (Neurotic Anxiety)او در کودکی و فوت مادرش دارد. مادر سینا به طرز عجیبی در حین زایمان جان باخته است. لحظات ابتدایی فیلم را هم می توانیم تعبیری از لحظه تولد سینا در نزد خود او بدانیم. به این صورت حوادث بعدی در جریان روابط منطقی داستان شکل می گیرد، چیزی که به خرافاتی بودن او توجیه می شود ولی از روان رنجوری او نشأت می گیرد.
این نوع اضطراب و پریشانی را کارن هورنا روانشناس آلمانی به اضطراب بنیادی(Basic Anxiety) تعبیر می کند. «این اضطراب پایه ای است که روان رنجوریهای بعد از آن به وجود می آیند و به طور جدانشدنی به احساس او پیوند می خورند.»(4) اضطرابی که در سینا با گذر زمان و نزدیک شدن به زایمان او بیشتر می شود. دعای زن باردار می خرد، از تنها بیرون رفتن فریبا (هنگامه حمیدزاده) جلوگیری می کند، دیدن سگ را برای زن باردار بد شگون می خواند و در اوج روان رنجوریهایش خوابهای پریشان می بیند که همه از فوبیا (ترس در ضمیر ناخودآگاه به یک موضوع) او برمی آیند.
شخصیت های دیگر در ارتباط با سینا هستند که معنا پیدا می کنند. شخصیت های دیگر به خصوص فریبا بیش از حد بدون تغییر می باشند. آنها تنها همراه سینا هستند. فریبا از ابتدا در یک نقش کم رنگ (با این احتساب که نقش اول زن را در فیلم ایفا می کند) همراه سینا به سفر می رود و در انتظار وضع حمل است. دیگران کارکنان شرکت یا صاحبخانه و پزشک هستند که در جریان حوادث کمترین نقش را ایفا می کنند و این خود سینا می باشد که به همه چیز معنا می دهد. الهه تنها شخصیت پررنگ فیلم در کنار سینا می باشد. او برای رسیدن به سینا در جریان زندگی سینا تغییر ایجاد می کند. با اینکه همه چیز طوری نشان داده می شود که او نقش یک فم فتال(زن اغواگر) را بازی می کند، در انتها مشخص می شود او به خاطر سینا به همسرش هم علاقمند است. در اغلب فیلمهای ترسناک از بازیگرهای ناشناخته زیاد استفاده می شود. شاید انتخاب مصطفی زمانی هم برای این نقش به همین دلیل بوده که نتوانسته است نقش چنین شخصیتی را به خوبی ایفا کند. در این فیلم کنترل صدای بازیگر بسیار اهمیت دارد که از این امر مهم اصلا سربلند بیرون نیامده است.
روند حوادث در ارمنستان، روان رنجوری های سینا را به حدی می رساند که از هر حادثه ای برداشت بد داشته باشد. وقتی عموی الهه (همایون ارشادی) به او می گوید که زیاد درگیر ماجرای آل نباشد، سینا این داستان را سیری جاری در زندگیش می داند. اما جمله کلیدی از زبان عموی الهه: «یادته تو ساختمون سرت درد می کرد و با ماساژ دست من درد سرت خوب شد ... من کاری نکردم چون بهم اعتقاد داشتی اونجور شد. دنیا رو هر طور بگیری همونجور می شه» جواب خوبی است. اعتقادات سینا که ریشه در ناخودآگاه او داشته تمامی حوادث را سبب شده است. دید بد او به اطرافیانش، به هر پیرزنی که رنگ موهایش در طیف سرخ باشد و حتی به خیرخواهیهای آلوارد همه از همان روان رنجورش پدید آمده است. اما خصوصیات ژانر وحشت تعبیری دیگر را هم می تواند رقم بزند. پایان بندی اغلب فیلمهای ترسناک بدین گونه می باشد که ماجرا هنوز به پایان نرسیده و شاید ادامه داشته باشد. هنگامی که سینا در بیمارستان از وضعیت خود در شب گذشته خبردار می شود با از بین رفتن جنین فرزندش این حس القا می شود که ممکن است آن ماجرای اساطیری درست باشد. با توجه به وضع حال سینا در انتهای فیلم متوجه می شویم او نتوانسته است اضطراب واقعی در خود را مهار کند. «اضطراب واقعی یا عینی (Reality Anxiety) شامل ترس از خطرهای ملموس در دنیای واقعی است. در خدمت هدف مثبت هدایت کردن رفتار ما برای گریز یا محافظت از خودمان در برابر خطرهای واقعی است.»(4) شاید مهار نشدن این اضطراب واقعی در آیندهای نه چندان دور سبب بروز مشکلاتی دیگر شود. او و همسرش روز دیگر قصد فرزندی دیگر را خواهند کرد ولی سرکوب نشدن این اضطراب شاید باز هم مشکلاتی را در زندگی او به وجود آورد.
فهرست منابع:
1)لغت نامه دهخدا
2)اسطورهها و افسانههای سرخپوستان آمریکا؛ نویسندگان: ریچارد آرداز و آلفونسو اریتز، مترجم: ابوالقاسم اسماعیل پور، نشر چشمه
3)انسان و سمبولهایش؛ نویسنده: کارل گوستاو یونگ، مترجم: دکتر محمود سلطانيه، نشر جامي
4)نظریههای شخصیت؛ نویسندگان: دوان شولتز و سیدنی آلن شولتز، مترجم: یحیی سید محمدی، مؤسسه نشر ویرایش
دیدگاهها