نقد فیلم برادرم خسرو ساخته احسان بیگلری / ایدههای مشخص از تلقی قدرت
- توضیحات
- نوشته شده توسط نرگس جهانبخش
- دسته: تحلیل سینمای ایران
- منتشر شده در 1396-02-30 14:12
برادرم خسرو به عنوان فیلم اول یک کارگردان، قطعا تجربه خوبی است و دیدن آن را میتوان توصیه کرد؛ اما آنچه مخاطب را ممکن است اذیت کند. ایده¬های رو و طبق یک چارچوب تئوری و در نهایت خط کشیهای نگاه پشت فیلم است. خط کشی که در دو وضعیت فیلم مدام در حال نتیجهگیری است و این مشکل بزرگی است که سینمای ایران درگیر آن است.
خسرو (شهاب حسینی) در نقش یک برادر بیمار شیدایی به زندگی برادر دیگر ناصر (با بازی ناصر هاشمی) وارد میشود و دو قطبی را در زندگی افراد خانواده به وجود میآورد که معادلهی زندگی برادر نیز به هم میریزد. زندگی ناصر همان بستری است که عنصری دیگر وارد آن میشود و همان خودی یا دیگری پنداری سبب میشود آن عنصر سمت و سو بگیرد. زندگی خسرو زندگی بسیار کسالت بار یک دکتر دندانپزشک به تصویر کشیده می¬شود که همه چیز خشک و رسمی است. آن جو رسمی یک هنجار شناخته میشود. خسرو در چنین بستری دست به شوخی و اعمالی میزند که از سوی آن هنجار پذیرفته شده نیست. در چنین وضعیتی هنجار طرف مقابل را ناهنجار می¬پندارد. خسرو برای مخاطب نیز به چنین وضعی درمیآید کارگردان برای او یک وضعیت ترحم بزانگیز را ترسیم میکند.
آن چه در وضعیت فوق مشخص است، قدرت ناصر است. خانه مقر قدرت و قوانینی است که ناصر وضع میکند. ناصر به دلیل عرف و هنجار مسلط سعی بر تصمیم گیری برای دیگران دارد. این دیگران خسرو، همسر و فرزندش است. ناصر رفته رفته در مقابله با خسرو رفتارش را تغییر میدهد. فرزند او سعی دارد رفتار عمویش را الگو برداری کند یا همسرش (با بازی هنگامه قاضیانی) دست به نقض قانون بزند. وقتی شرایط مسلط یا نیروی چیره بر قدرت مشاهده می¬کند قوانین قدرت با عنصر ناهنجار دست به تغییر زده است خطر را احساس میکند. حال دست به تعویض وضعیت قدرت میزند تا شرایط هنجار بر هم نریزد. این جاری کردن قدرت تا جایی پیش میرود که اعمال خشونت بار نیز میشود.
دو قطبی هنجار / ناهنجار رفته رفته تغییر میکند. نیروی مسلط اوضاع را طوری پیش میبرد که ویژگی قدرت نیز تغییر کند. خسرو به تعریف وضعیت کودکی خود و برادر بزرگترش میپردازد. وضعیت صاحب قدرت برای مقر برقراری قدرت مشخص میشود. دیگر آن چیرگی به حباب تبدیل شده است. خسرو در مقابل این قدرت میایستد تا خود به تغییر وضعیت دو قطبی دست زند. کم کم افراد خانه پشت خسرو میایستند. در همین کش و قوسها مشخص میشود، خسرو ناصر به دلیل عدم تمایل کار کردن همسرش، او را خانه نشین کرده است. خسرو با فراهم کردن اینکه همسرش توانایی طبابت ندارد، زمینه از میدان به در کردن او را به دست آورده است. این موضوع نیز آن تئوری نیروی مسلط بر هنجار را تقویت میکند. با کارکردن همسرش دیگر ناصر آن تعیین کننده هنجار اصلی و نیروی متکلم نیست و در قدرت چندصدایی پیش میآمد. نیروی مسلط ابتدا نیروی متوازن را از میدان به در کرده و سپس خود دست به تعریف هنجارها زده است. او میگوید چه چیز درست است و دیگران باید چه کاری انجام دهند. نیروهای برابر را تبدیل به نابرابر کرده و سپس قدرت جاری شده است.
خسرو در این وضعیت همان برهم زننده اصلی دو قطبی هنجار / ناهنجار است وقتی که همسر ناصر در روبهروی او قرار میگیرد دیگر نمیتواند هنجار را تعریف کند. فرزند ناصر برای عمویش دل میسوزاند و گریه میکند. خانواده پشت کسی ایستادهاند که تا پیش از آن از سوی عرف، ناهنجار شناخته میشده است. چه چیزی سبب این واژگونی میشود؟ واژگونی قدرت از پایین ترین سلسله مراتب قدرت به وجود میآید. درست آن نیرویی که هیچ ارزشی در جمع اصلی نداشت و با ورودش موجبات تعجب را رقم زده بود، با گذر اندک زمانی دست بر سطوح لغزان قدرت گذاشت. قدرتی که یک سویه جاری میشد. حال آن ناهنجار ناصر است. ناصر است که دیوانه پنداشته میشود و اعمال خشونت بار و وضعیت پرخاشگریاش غیرقابل تحمل است. همان دکتر اتوکشیده و مبادی آداب تبدیل به یک مریض هتاک در تصویر میشود.
بیگلری در اولین فیلمش این خطوط قدرت و فروپاشی آن را به خوبی به تصویر کشیده است ولی آن چیزی که فیلم را به یک اثر مهم و ماندگار تبدیل نمیکند آن نگاه نتیجه گرای سینمای ایران است. آن نگاه سبب شده بیگلری چنین تئوریهایی را به سطح فیلم بیاورد و خیلی رو نشان دهد و سپس فیلمش دست به خودزنی بزند به طوری که فیلم در ابتدا نتیجه بگیرد خسرو اعمالش زیاده از حد بد است و نباید به این نحو همچون خسرو با او روبهرو شد بلکه یک وضعیت آموزشی از مواجهه با چنین بیمارهایی ترسیم شود.
جز نگاه آموزش محورانه در این مورد مشکل دیگر نگاهی است که دست به موضع گیری میزند به طوری که آن نگاه قدرت به پشت دوربین میآید همان طور که ناصر خودی دیگری پنداری میکرد حال فیلمساز دست به انتخاب در بین بد و بدتر یا شخص خوب و بد میزند. ناصر تبدیل به شخصیت سیاه میشود که حاضر به حذف است و همسرش کاملا سفید به تصویر کشیده میشود که همراه خسرو شده است. همانطور که در آغاز مطلب نیز توضیح داده شد، «برادرم خسرو» جزء فیلمهای قابل تأملی است که میتوانست با تمرکز بیشتر بر روی فیلمنامه و عدم جانبداری و نتیجهگیری در مورد داستان آن بهتر نیز بشود. همان چیزی که سینمای فرهادی دارد و دیگر فیلمهای ما از آن برخوردار نیستند، عدم پرداخت به قطعیت. همه چیز به یکباره قطعی نباشد. نه طرد خسرو نه هیولا پنداشتن ناصر.
دیدگاهها