اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

چرا «سن‌پترزبورگ» فیلم خوبی است!

 

 در اين نوشته نگاهي به مقوله‌ي عامه‌پسندي متن سينمايي انداخته، فارغ از اين‌كه فيلمي كه بهانه‌ي نوشتن اين متن شده، واجد چه روايتي يا فاقد چه ارزش‌هاي هنري است. فيلمي كه به يمن ديدنش، بارها صداي خنده‌ي حضار را در سالن سينما  شنيدم و اين امري است كه نمي‌توان به سادگي و بدون اعتنا از كنار آن گذشت.

 

سن پطرزبورگ

 

اصلي‌ترين كارويژه‌ي متن سينمايي، از زماني كه با دستان جادويي قابله‌اش، «جورج ملي‎یس» پا به عرصه‌ي وجود نهاد، توليد سرگرمي براي مخاطبانش بود. سينما فارغ از محتوايي كه مي‌خواهد توليد كند، متولد شد كه سرگرمي‌ساز شود. پس گزاف نيست كه اولين سؤالي كه مي‌بايست مؤلف خود را ملزم به پاسخ‌دهي به آن بداند، جايگاه سرگرمي در روايتي است كه روي نگاتيو‌هايش نقش بسته.

عينك بدبيني اصحاب مكتب فرانكفورت، «فرهنگ‌ توده‌اي» را نشان‌ از فريفتن اذهان مردماني مي‌داند كه روحشان را به كاپيتاليزم فروخته‌اند و جز سايه‌اي از فرديت برايشان باقي نمانده است. فرانكفورتي‌ها فرهنگ‌ را به والا و پست تقسيم‌ مي‌كنند و با اين خودبرتربيني نخبه‌گرايانه، دست به ارزش‌گذاري فرهنگي مي‌زنند كه داراي سويه‌هاي ايدئولوژيك سهمگيني است. روي ديگر اين نگاه چپ‌گرايانه، امروز در ميان مسئولان سينمايي ما نيز مشاهده مي‌شود. دم زدن از مذمت سينماي گيشه و فيلم‌هاي عامه‎پسند و به قول ايشان سخيف كه ظاهرا خانواده‌ها را از سالن‌هاي سينما گريزان كرده، بدل به امري هر روزه در گفتمان مديران سينمايي ارشاد شده است. سؤال اينجاست كه متون‌ سينمايي كه خانواده‌ها را از سينما گريزان كرده است، چگونه بر قله‌ي فروش و گيشه ايستاده است و فيلم‌هايي كه لقب فاخر و ارزشي را يدك مي‌كشند، به مدد رانت‌هاي سنگين تبليغاتي و اكران و توليد، جز در موارد اندك نمي‌توانند با فيلم‌هاي عامه‌پسند رقابت داشته باشند؟ سخن اين‌جاست كه هر فيلمي كه به اصطلاح در زمره‌ي سينماي فاخر و هنري قرار نمي‌گيرد را نمي‌توان در زمره‌ي سينماي گيشه‌اي و فاقد ارزش جاي داد. فيلمي كه با روايت داستاني ضعيف و به يمن چشم و ابروي بازيگرانش به فروش دست مي‌يابد را نمي‎توان با فيلمي كه با روايت محكم و كارگرداني ساختارمند به مفهومي روزمره پرداخته‌ است، قياس كرد. روايت سينمايي از زيست روزمره‌ي شهري، مي‌تواند داراي ارزش‌هاي روايي و سينمايي قابل توجهي براي مخاطبان سينمارو باشد.

 

 

اندیشه فولادوند در سن پطرزبورگ 

روايت سن‌پترزبورگ، دريافتي بومي شده و طنزي مبالغه‎آميز (exaggerative) از فيلم رمز داوينچي اثر ران هوارد(٢٠٠٦) است. شواليه‌هاي معبد صهيون در اين‌جا بدل به شوراي سلطنتي روسيه‌ي تزاري مي‌شوند و كريم جاي سوفي مي‌نشيند. اين بار اوست كه ميراث‌بر پادشاهي تزاري روسيه است. روايت خوب پيمان و مهراب قاسم‌خاني به عنوان نويسندگان فيلمنامه، موجب مي‎شود كه مخاطب دنبال آن نباشد كه  سر از كار شخصيت مبهمي را كه امين حيايي به ايفاي نقشش مي‌پردازد، در بياورد. مخاطب اصلا دنبال آن نيست كه آرشيدوك چرا مي‎بايست همداستان ساير رفقاي ارمني‌اش نباشد و راز سر به مهر گنج تزار را به كريم بگويد، آن هم گاه رفتن! اصلا مهم نيست كه رسالت آرشيدوك نمي‎تواند شباهتي به رسالت ژاك سونير-پدربزرگ سوفي نوو- داشته باشد، و يا اصلا مهم نيست كه كريم و فرشاد تنها با گفتن اسم در آسايشگاه، وارثان پيرمرد شدند، امر مهم اين است كه روايت آنقدر گيرا و جذاب است كه كسي به دنبال پيدا كردن گلوگاه داستان نيست. آن‌چه مهم است صداي خنده‌هايي است كه از سالن سينما شنيده مي‌شود. تدوين طولاني فيلم و سنگين شدن نيمه ترازوي طنز كلامي و شوخي‎هاي روزمره، هر چند از قدرت روايي فيلم مي‌كاهد، اما طنز موقعيت هم جايگاه پررنگي در فيلم دارد و شادي‌ كه ايجاد مي‌كند، پاياتر و ژرف‌تر نشان مي‌دهد. اينكه پس از فهميدن آدرس گنج و پس از فهميدن نشان گنج در سن‌پترزبورگ كريم مي‌خواهد كه برود سينما تا حال و هوايش عوض شود و فرشاد هم سراغ پايان‌نامه‎اش و از قضا هر دويشان باز هم در مسير گنج همديگر را مي‌يابند، تكراري است كه مخاطب از همان بار نخست آن را مي فهمد و از آن لذت مي‌برد.

مي‌توان طنز كلامي و بعضا استفاده از كلمات غير رسمي و غير مؤدبانه را مورد نكوهش قرارداد. اما به نظر مي‌رسد طنز كلامي كه در فرهنگ زيست‌شده‌ي امروزين ايراني ما به اين صراحت قابل خوانش است، چندان نمي‎تواند پاشنه‌ي آشيلي براي سن پترزبورگ باشد. حالا اين كه در اصلاح صورت كريم توسط فرشاد، معنايي فراكلامي مبادله مي‌شود كه خوانش مخاطبان صداي خنده تماشاگران را به همراه بياورد.

الگوي برادر غيرتي ناموس پرست و رفيق چشم‌چران هم چندان واقعيت دراماتيك نويي نبوده و براي مخاطب بيگانه نيست. نمونه‌هاي بسياري بر اين الگو را در سينماي دهه چهل و پنجاه مي توان پيدا كرد. اما باز اين الگو هم بيننده را آزار نمي‌دهد.

چشم‌چراني فرشاد (پيمان قاسم‌خاني) بيانگر لذت بصري است كه در بافت فرهنگي، كاملا از سوي مخاطب قابل خوانش است. در سكانس‎هايي كه حول محور نظربازي فرشاد مي‎چرخد، اين مرد است كه نگاه مي‌كند و زنان آمادگي براي مورد نگاه واقع شدن را به نمايش مي‌گذارند. اين نمايش آمادگي تنها براي كاراكتر فرشاد نيست. بلكه روايت فيلم مخاطب را به عنوان سوژه‌ي اصلي قلمداد مي‌كند كه با فرشاد همذات‌پنداري مي‌كند و كاراكتر‌هاي زن، در اصل ابژه‌ي نگاه مخاطبي مي‌شوند كه فعالانه درگير روايت فيلم مي‌شود. اين نگاه را لورا مالوي(١٩٧٥)، نگاه خيره‌ي مردانه مي‎ نامد. تاريكي سالن سينما و از سويي رقص نور بر پرداه‌ي سينما، تماشاگر را به خيال‌پردازي چشم‌چرانه سوق مي‌دهد.

فارغ از ارزش‌گذاري مثبت يا منفي، اين خيال‌پردازي همواره همراه فيلم عامه‎پسند است. اما به هر حال و فارغ از هر روايتي كه داستان بيان كند، اين مخاطب است كه به اصطلاح «دوسرتو‌» متن را به يغما مي‎برد  و توليد ثانوي معنا شكل مي‌گيرد. اين كه مخاطب شوراي سلطنتي روسيه را در اوهام و آس و پاسي به باقيمانده سلطنت‌طلبان پهلوي شبيه بداند، يا نه، امري است كه تنها خود مخاطب پس از دريافت متن مي‌تواند پاسخگو باشد. اما قاسم‌خاني به خصوص در سكانس‌هاي پاياني پس از مراسم تاج‌گذاري كه به شكل دفعي عمو ژرژيل مي‌گويد كه «ميني‌بوس دم در حاضره!» و ديالوگ‌هاي رد و بدل شده‎اش با كريم، زيركي خاص از خود نشان داده كه مي‌تواند نگاه مميزي ارشاد را با اغماض بيشتري به فيلم بياندازد.

به نظر نگارنده، با وجود ضعف‌هايي كه مي‌توان در روايت داستان و يا تدوين فيلم يافت، اما سن‎پترزبورگ فيلم خوبي است، چرا كه اول كارويژه‌ي سينما را كه سرگرمي است، خوب فهميده است و مي‌تواند تماشاگرش را بخنداند. اين همان چيزي است كه در سينماي كمدي اين سال‌ها گم شده است.

در پايان نبايد از بازي خوب پيمان قاسم‌خاني و محسن تنابنده گذشت. اجرايي باورپذير و جذاب، تسلط اين دو را روي نقششان به خوبي نشان مي‌داد.

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

دیدگاه‌ها  

0 #1 Guest 1390-11-01 20:12
خيلي باهال بود
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما