نظام بیناپدیداری در نقاشیهای هومن درخشنده
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: تحلیل نقاشی
- منتشر شده در 1390-11-09 00:25
جهان مفروض پر از پدیدههاست و هر چیزی که در مواجهه با آن قرار میگیریم به مثابه یک پدیده قابل تأویل است. نقاشیهای هومن درخشنده در این تحلیل هم به مثابه متن و هم به مثابه یک پدیده قابل خوانش هستند که در ادامه به ساز و کار در نظر گرفتن آن در مقام متنِ تصویری و یک پدیده پرداخته شده است.
نظامهای نشانهای گاه میتوانند در ساختار یک متن قرار گیرند و گاه فراتر از آن دیگر نظامهای نشانهای را فراخوانند. با سطح پدیداری اثر یعنی متنِ نقاشیها اگر مواجه شویم تصویر زنی شعلهور با سیمایی محزون بر صفحه شناسنامهای المثنی را مشاهده خواهیم کرد. تصویری که خود در یک فضای متناقض قرار دارد. آتش و به نیستی کشیدن زن، در کنار صفحهای خالی که از حق خود برای تعیین سرنوشت وام نبرده، عنصر حضور را در برابر غیاب قرار داده است؛ اما این متن چه چیز را فرا میخواند؟ ویژگی سبکی و استفاده از شمایلها خوانشگر را از ذهنیت تک بعدی رها ساخته و برخی آثار افشین پیرهاشمی فراخوانده میشود.[1] او عنصری را از پیشمتن پیرهاشمی برگرفته و در بافتی دیگر نمایان ساخته است. این ابرمتن تراگونگی که از تعامل متن نقاشی درخشنده و پیرهاشمی بدست آمده از عناصر به چالش کشیدن حاصل شدن معناست.[2]
نکته دیگری که در این نقاشی نظر را به خود جلب میکند این است که تنها متنها یکدیگر را فرا نمیخوانند و این نظام «بینا»(یی) که شکل گرفته است میتواند نامهای دیگری نیز بر خود نهد. در این نقاشی ما با دو پدیده روبهرو هستیم. پدیده نخست شناسنامه است و پدیده دیگر زنی نیمه سوخته است. زن در تصویر سمت راست شناسنامه در این صفحه وارد تعامل با یک پدیده دیگر شده و خود ویژگیهایی را رقم زده است. شناسنامه از سویی پدیدهای است در پسزمینه که باید میزبان باشد و باید گفت که در اینجا میهمان زن شده است و این آشناییزدایی از ساختار به چه دلیل میتواند باشد؟
زن به مثابه یک پدیده از جهان جنسیت رو به در همتنیدگی هویتی است که در تعامل با فضای خالی المثنی در یک نظام بیناپدیداری[3] همه چیز را از دست رفته میبیند. زن هویت و شناسه را از طریق تعامل با شناسنامه فرا خوانده است. هویتی که دست اول نیست و المثنی است. هویتی و ویژگیهایی که روزی مُهر باطل شد خواهد خورد و همه چیزش در این دنیا معنا مییابد زیرا که پدیدهی شناسنامه تنها اعتبارش در لحظات زندگی است. آتش نهادن این سرشت میتواند مفهومی ققنوسوار نیز داشته باشد که برای اینکه زن بتواند از این نابرابریهایی که در پیش رویش قرار دارد برهد تنها باید مرگ را –ارجاع به مربع معنای گرمس- نفی کند و به زندگی برسد زندگی که شاید دلالتش در المثنی بودن باشد. المثنی خود نفی اصلی است که به بدل تبدیل شده و زن هم در پیدا کردن هویت میخواهد چنین سیر "نه مرگ" را برای رسیدن به هویت طی کند.
خوانشگر با دیدن پدیده نخست (شناسنامه) شاید عنصر میزبان را به دلیل حضور در پسزمینه آن تلقی کند؛ اما امر مشخص شخصیت زنی است که شناسنامه را فراخوانده و وارد تعامل با آن شده است. زن با این عمل خود را در بافت آن چیزی که شرایط و خصوصیات اجتماعی، تاریخی و فرهنگی را در بر میگیرد نشسته است و این بافت به دلیل پوشش متن گفتمان را آفریده است. گفتمان نقاشی هومن درخشنده که نظام بیناپدیداری از ویژگیهای گفتمانی آن است.
[1] هومن درخشنده در جشنواره آنلاین «آرت اکسپو» برگزیده شد اما جریان های دیگری آثارش را تقلید از آثار افشین پیرهاشمی پنداشتند. جالب اینجاست که عنصر برگرفتگی هنری همواره در تمام هنرها از ویژگی هایی در ترازبان برخوردار هستند که اصول آن در نقاشی درخشنده اجرا شده است.
[2] ابرمتن تراگونگی از نظریات ژرار ژنت است که مجید رحیمی جعفری از آن در نقد آثار هنری وام برده است. ر.ک به ابرمتنها و پیرامتنهای سینمایی، 1391، فصلنامه نقد ادبی.
[3] «نظام بیناپدیداری از نگره هایی است که راقم این مطلب در پی کشف تمامی وجوه آن است تا به نظریه ای قابل دفاع بدل گردد.»
دیدگاهها
مهر باطل یه همه انسانهای جهان خواهد خرد. پیشنهاد می کنم بجای وقت گذاشتن روی این همه اصطلاح یکم روی مفهوم اثر فکر کنید.
شک دارم خود آقای درخشنده هم از این عبارات چیزی سردر آورده باشن.