تحلیل جلوههای متناوب قدرت در نمایش «عجایب المخلوقات»
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: تحلیل تئاتر
- منتشر شده در 1391-03-28 01:51
در پژوهشی در سال 1389 اثبات کردم که چگونه گفتمانِ از جنس قدرت در موقعیتهای مختلف از یک نمایش تحت روابط متناوب قرار خواهد گرفت.
برای اثبات این امر از نظریات سوژه کوکه، زایش ایدئولوژی ایگلتون، خشونت نمادین بوردیو، نظم نمادین و جامعه سراسربین فوکو و درنهایت حضور پدیدارشناختی فونتنی استفاده کردم.[1] حال با توجه به نشانهشناسی نمایشی موقعیت[2] و تحلیل روابط متناوب قدرت به تحلیل نمایش عجایب المخلوقات[3] اثر رضا ثروتی خواهم پرداخت.
این نمایش که در حوزه پسادراماتیک و فیزیکال قرار میگیرد، به سمتی رفته است که متن را نفی میکند. منظور از نفی متن آن متن سطح پدیداری اثر نیست، بلکه متن به مثابه آن متن دراماتیک است و از قواعد اجرا –پرفورمنس- در یک نمایش فیزیکال تبعیت میکند. دریفوس و رابینو به نقل از فوکو میآورند: جامعهی سراسربین وسیلهای برای قراردادن بدنها در فضا، توزیع افراد در رابطه با یکدیگر، سازماندهی به شیوهای سلسله مراتبی و نظم بخشی به مراکز و مجاری قدرت به نحوی کارآمد است. [4]
مخلوقات عجیبی که با آنها روبهرو هستیم البسهای ساده و نزدیک به رنگ بدن بر تن دارند. –گویی که بدن و البسه یکی شده است- و پای به جزیرهای میگذارند که خصوصیات آن چندان مهم نیست. آنها و در اصل بدن در این فضا نمیتواند قوانین و نظم نمادین را بپذیرد. مخلوقات عجیب به هر امری دست می زنند، با یک قدرت از بالا -که همان شخص نظم و قدرت را در کنار آن ها جاری می گرداند- روبهرو میشوند. با یک صدای مهیب آنها از هر آنچه این نظم را بر هم زند نهی میشوند. حضور این افراد و این تمهید ما را به یاد نمایش چی کجا؟[5] از ساموئل بکت میاندازد. متن دیگری حضور مییابد که در آن متن نیز روابط قدرت از اهمیت خاصی برخوردار بوده و تأکید ویژهای بر چنین قابلیتی است.
مخلوقات عجیب وقتی خود را خارج از این جامعه سراسربین میبینند سعی میکنند خود جامعهای را بسازند تا قدرت جاری را در دست بگیرند. فوکو نیز معتقد است قدرت همواره امری در جریان است.[6] در هر لحظه، هر نقطه و تقریبا نسبت به آن نقطه در حال تولید است [..] قدرت در همه جا حضور دارد، نه به این خاطر که همه چیز را در بر میگیرد، بلکه به این خاطر که هر چیز میتواند منشأ آن باشد.[7] مخلوقات عجیب حال به دنبال راهی برای برهم ریختن نظام قدرت و دراختیار داشتن این جریان هستند. همانطور که فوکو آورده است قدرت در همه جا حضور دارد و هر چیز میتواند منشأ آن باشد. منشأ این قدرت را مخلوقات نشانه میگیرند و او را پایین کشیده و تاج از سر او میافکنند. تاج بر سر ریزنقشترین این مخلوقات قرار میگیرد و قدرت مجدد -باز هم با ارجاع به فوکو- باید گفت تولید میشود و جریان آن عوض میشود.
آن چیزی که نظام قدرت را در لایههای صریح نمایش عجایب المخلوقات تشکیل میدهد از بین میرود و قدرت به جای دیگر میرود؛ اما با اندک گذر زمان هم مخاطب و هم خود مخلوقات عجیب متوجه میشوند آنطور که فکر میکردند منشأ قدرت را نیافته بودند. آن انسان فیزیکال که کوچک بوده و حال قدرت دارد امر بر کشتن منشأ قدرت صریح میدهد و شخص را از بین میبرند اما رابطهای که در بین همین مخلوقات شکل گرفته از نوع دیگری است. قدرت در بین آنها تقسیم نمیشود و منشأ تنها از دید آنها عوض شده و بین آنها نیز اختلاف پیش آمده است. مشخص میشود قدرت جابهجا شده به مذاق آنها خوش نیامده است و گرچه به خشونت علیه نماد قدرت پیشین تن میدهند، اما بر جسد او –بگوییم بر بدن او و این جسم فیزیکال که در جامعه سراسربین و فضا نقش دارد- مویه میکنند.
موقعیتهای نمایشی بر اساس امر دراماتیک در پرفورمنس خلق میگردند و کمتر میتوان آنها را زاییده متن دانست. آنها درست در جهت عکس متن به امر دراماتیک بر اساس ویژگیهای نمایشی خلق میگردند. اگر از نشانهشناسی نمایشی موقعیت کمک بگیریم متوجه خواهیم شد فضا نقش خاصی در کل نمایش دارد. قدرتی که در فضای نمایش جاری است وامدار مکان است. مکان از دل موقعیتهای نمایشی شکل میگیرد و قابلیتهای نمایشی را به فضا میدهد و بر این اساس این وجوه متناوب قدرت در فضای نمایش برای مخاطب ملموس میشود.
جریان قدرت جدید شکل گرفته چند صباحی بیشتر دوام نمیآورد زیرا قدرت نه از یک شخص بلکه از فضای نمایشی و فضای خارج از موقعیتها –که در دل جزیره حاکم بوده- نشأت گرفته و یک نظم نمادین به وجود آورده است. در همین گیر و دار فضای سهبعدی و موقعیتی نمایشی دیگر به وجود میآید که در یک نظام بینانشانهای بُعد نیز به چالش کشیده میشود. در اجرا ما با یک بُعد دیگر روبهرو هستیم. نمایش از چند فضای بیناپدیداری برای گذر از محدودیتهای شکل گرفته وام میبرد. به طور مثال انسان –تن- به ابزار تکنولوژی در دل جامعه پساصنعتی تن میدهد و با آن یکی میشود نه تنها یک فضای بیناپدیداری را مشاهده میکنیم بلکه انسان از انسان بودگی خود گذر و با جنس دیگر یکی میشود. در نظام پدیداری پسزمینه نیز از دیگر محدودیتهای اجرایی عبور میکنیم. بارها با نمایشهای متعددی روبهرو شدهایم که از سیستم پروژکشن و دیگر نظامهای بصری برای چنین فضایی استفاده کرده اند، اما ثروتی با یک تمهید بیناپدیداری در بُعد نمایشی دو متن را شکل میدهد. در پسزمینه بین مخلوقات عجیب جنگ قدرت برپاست و در نهایت به کشیدن اسلحه به عنوان ابزار قدرت ختم میگردد.
هر نظامی از نظام خود عبور میکند تا قدرت را به دست آورد و قدرت متناسب با این تغییرات جریانش عوض میشود و وجوه مختلفی پیدا میکند. از نظام تن که به وسیلهای برای پیشرفت تکنولوژی استفاده میشود تا نظام حیوانی و گذر به نظام انسانی که در چند مرحله این را مشاهده میکنیم. مخلوقات عجیب بالاخره متوجه میشوند قدرت از یک منبع نیست و قدرت کاملا در فضا جاری است. پس آنها که نمیتوانند به این امر تن دهند باید خود از جریان خارج شوند. مخلوقات این داستان دست به سفر و مکاشفهای دیگر میزنند و با توجه به تجارب در سفر این بار کاملا آموختهاند که دیگر آن آرمانشهری که هر طور میخواهند زندگی کنند را نمیتوانند بسازند پس باید به شهر هفترنگ سفر کنند. شهری که همهچیز در خود دارد. شهری که برای هیچ چیز حد و مرزی قائل نباشد. شهری که آنها نیز ابزار باشند و لذت ببرند زیرا اینبار این شهر است که شهر عجایب المخلوقات است و خود مخلوقات به آن عجیبی نیستند. نتیجه میگیریم جلوههای متناوب قدرت با توجه به جریانهای سیال حاکم در فضای نمایشی این مخلوقات را به نواحی مختلف سوق داد و در نهایت اسیر یک نظام قدرت دیگر کرد که البته آنها خود را وابسته به آن میدانستند و آنجا از آنها عجیبتر به نظر میرسید.
[1] برای خواندن این مقاله رجوع کنید به: دوفصلنامهی علمی-پژوهشی نقد زبان و ادبیات خارجی دانشگاه شهید بهشتی تهران. دوره دوم، شماره 4، بهار و تابستان 1389، صص 1-17
[2] نشانهشناسی نمایشی موقعیت از مباحثی است که در پی شناسایی تمامی وجوه آن هستم و پس از پی بردن به چنین عنوانی در اواخر سال 1390 در جهت نگارش مقالات متعدد علمی با توجه به آن خواهم بود.
[3] نمایش عجایب المخلوقات اثر رضا ثروتی از سوم خرداد 1391 تا هجده مرداد 1391 در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرا خواهد داشت.
[4] دریفوس، هیوبرت و پل رابینو، میشل فوکو: فراسوی ساختگرایی و هرمنیوتیک، ترجمه: حسین بشیریه، تهران، نشر نی، چاپ دوم، 1379.
[5] What Where?
[6] Foucault, Michael, Power/Knowledge: Selected Interview and Other Writings, Ed. Colin Gordon, NewYork, Pantheon, 1980.
[7] Foucault, Michael, The History of Sexuality, Vol 1: An Introduction. Trans. R. Hurley. New York :Pantheon, 1978.
دیدگاهها
به نظر من نوشته شما هیچ جنبه ای از این اثر را روشن نمی کند اگر تحلیل کردن - به معنای اخص کلمه - را بکی از پایه ها و محورهای خوانش انتقادی از یک اثر در نظر بگیریم.
اجرای عجایبت المخلوقات هم تجربه ای بدیع است اما در زمینه دراماتورژی دچار مشکل است . امری که شما هیچ اشاره ای به آن نکردید . چه محور را اجرا به متن در نظر بگیریم و چه متن به اجرا.
در هر حال موفق باشید