بررسی ترجمه سه اثر از اریک امانوئل اشمیت بر اساس آرای نظری اومبرتو اِکو
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مرضیه اطهاری نیک عزم و رعنا طاهرزاده
- دسته: نشانهشناسی
- منتشر شده در 1397-05-14 02:20
چکیده:
در این مقاله قصد داریم ترجمه سه اثر از اریک امانوئل اشمیت را بر اساس آرای نظری اومبرتو اکو در باب ترجمه بررسی کنیم. این سه اثر عبارتاند از میلارپا؛ ابراهیم آقا و گلهای قرآن؛ اسکار و بانوی گلیپوش که با استفاده از آرای نظری اِکو و پلانهای زبانی لویی یلمسلف خواهیم دید آیا مترجم توانسته به ترجمهای دنیا به دنیا دست یابد یا خیر. چند سؤال اساسی در این تحقیق مطرح میشود: آيا مترجم توانسته است ایدئولوژی و دنیای نویسنده را انتقال دهد؟ هدف از اين مقاله آن است كه نشان دهيم تا چه اندازه مترجم در كارش موفق بوده و به دنياي نويسنده دست يافته است. بدین منظور، در ابتدا دیدگاههای نظری اومبرتو اِکو در خصوص ترجمه را مرور کرده و سپس در سه بخشِ واژه، نحو و مشکلات سبکی ترجمه فارسی این سه داستان را بررسی میکنیم؛ این پژوهش از سه بخش تشکیل شده که طی آن به توضیح نظریات اِکو و تحلیل انتخابهای مترجم پرداختهایم تا نشان دهیم مترجم چگونه و به چه شیوههایی دنیایی را که نویسنده در کتابش ترسیم کرده، انتقال داده است. همچنین مشکلات و موانع ناشی از اختلاف ساختار زبانی فرانسه و فارسی و تفاوتهای سبکی و فرهنگی را که در مسیر مترجم قرار داشته بررسی کرده و راهی را که مترجم برای از میان برداشتن آنها پیش گرفته است، نشان دادهایم. در پایان، مشاهده کردیم که مترجم توانسته در اکثر موارد دنیای نویسنده را انتقال دهد، اما در انتقال فرم و سبک نویسنده چندان موفق نبوده است.
کلیدواژهها: ترجمهی دنیا به دنیا، کمابیشی، داد و ستد در ترجمه، وفاداری به متن.
1- مقدمه
اریک امانوئل اشمیت نویسندهای فرانسوی-بلژیکی است که در فرانسه به دنیا آمده و از سال 2008 به تابعیت کشور بلژیک درآمده است. دو دهه است که آثار او در سراسر دنیا با استقبال فراوانی روبرو میشود، آثارش به چهل و سه زبان دیگر ترجمه شده و نمایشنامههایش در بیش از پنجاه کشور به اجرا درمیآید. جوایز مولیر و بهترین مجموعه داستان آکادمی فرانسه و گنکور از جمله جوایزی هستند که تا کنون به او اهدا شده. سه داستانی که برای بررسی ترجمه در این مقاله استفاده کردهایم، از مجموعه داستانی به نام چرخه امر نامرئی (Le cycle de l'invisible )انتخاب شده که موضوع کلی آنها راجع به کودکی و نقش معنویت در زندگی است. قهرمانان هر سه داستان کودکانی هستند که هریک زندگیِ سختی دارند و در نهایت با توسل به معنویت است که میتوانند بر مشکلاتشان فائق آیند: میلارپا، زاهد بودایی معروف، در کودکی کینه عمویش را به دل میگیرد که او و خانوادهاش را از ارث پدری محروم میکند و همین باعث به فلاکت افتادن خودش و خانوادهاش میشود. برای همین جادوی سیاه را یاد میگیرد و از آن برای انتقام گرفتن از عمویش استفاده میکند اما در نهایت نزد مارپا میرود و در سایه تعلیمات او و تحمل مشقات و آزمونهای بسیار، روحش را از گناه مبرا میسازد و به درجه بودایی میرسد. مومو، قهرمان داستان «ابراهیم آقا و گلهای قرآن» نوجوانی است که هرگز مادرش را ندیده و با پدرش زندگی میکند، پدری افسرده حال که مدام سرکوفت پوپو برادر بزرگتر مومو را به او میزند و در نهایت خودکشی میکند و پسرش را تکوتنها رها میکند؛ اما مومو با ابراهیم آقا، بقال محل که مسلمان است و اهل ترکیه دوستی به هم زده و از طریق او با قرآن و تصوف آشنا میشود و از آن پس یاد میگیرد زندگی را دوست بدارد و از آن لذت ببرد. اسکار پسربچهای یازده ساله است که سرطان دارد و دکترها از او قطع امید کرده و آخرین روزهای عمرش را در بیمارستان سپری میکند. او با مامی رُز، پرستار گلیپوش آشنا میشود و فقط با او درد دل میکند. مامی رز او را با مسیحیت آشنا میکند و اسکار با فهمیدن مصائبی که مسیح تحمل کرد دلش نرم میشود و درمییابد خلقتش بیهدف نبوده و باید از آخرین روزهای عمرش لذت ببرد. علت انتخاب این سه داستان اشمیت تفاوت دنیایی است که در هریک از آنها به تصویر کشیده شده و با توجه به مختصری که راجع به کلیت این سه داستان گفته شد، اهمیت ترجمه "دنیا به دنیا" را که در ادامه توضیح خواهیم داد، درمییابیم.
سروش حبیبی این سه داستان را ترجمه و نشر چشمه در مجموعهای تحت عنوان گلهای معرفت (اشمیت، 1382) آنها را جمعآوری و منتشر کرده است. او از مترجمان بنام کشورمان است که آثار برجسته ادبی جهان را از زبانهای فرانسه، انگلیسی، آلمانی و روسی به فارسی ترجمه کرده و همواره نویسندگان مطرحی چون رومن گاری و آلخو کارپانتیه را که در ایران چندان شناخته شده نبودند از طریق ترجمه آثارشان به خوانندگان ایرانی معرفی کرده است. از کارهای برجسته او میتوان به ترجمه جنگ و صلح تولستوی و شیاطین داستایوفسکی اشاره کرد.
روشی که برای تحلیل این ترجمه به کار گرفتهایم، آرای نظری اومبرتو اِکو در خصوص ترجمه است که اساس آن بر درک "دنیای ممکن" متن و بر داد و ستد در ترجمه استوار است؛ اصولی که در نهایت به ترجمه "دنیا به دنیا" میانجامد. اومبرتو اِکو نشانه شناس، فیلسوف، منتقد ادبی و رماننویس ایتالیایی است که آثارش در حوزه نشانهشناسی، نشانه-معناشناسی، زبانشناسی و فلسفه بسیار حائز اهمیت است. کمابیش در تمامی مباحثی که راجع به ترجمه مطرح شده، نام او به میان میآید و آرای نظری او در این خصوص بسیار مهم است. این آرا به دنیایی مربوط است که نویسنده در اثرش به تصویر میکشد، دنیایی که هیچگاه نمیتوان بطور کامل بدان دست یافت و مترجم در بهترین حالت تنها میتواند در ترجمهاش کمابیش به آن دست یابد و از طریق تفسیر، درک دنیای نویسنده و داد و ستد است که مترجم میتواند هرچه بیشتر به این "کمابیش" نزدیک شود. بدین منظور، در سه بخش واژه، نحو و سبک ترجمه گلهای معرفت را بررسی میکنیم تا در نهایت به تصویری کلی از آن دست یابیم و کار مترجم را مرحله به مرحله تحلیل کنیم.
مقاله کامل را از قسمت زیر دانلود کنید