تماشای مرهم را از دست ندهید
- توضیحات
- نوشته شده توسط تحریریه آکادمی هنر
- دسته: یادداشت
- منتشر شده در 1389-11-20 18:17
مجید رحیمی جعفری – روز سوم جشنواره فیلم فجر 18 بهمنماه 1389: مرهم ساخته علیرضا داودنژاد
فیلم قبلی علیرضا داودنژاد تیغ زن کمی امیدوارم کرده بود که او پای در یک سیر تکاملی گذاشته و از آثار نازلی چون ملاقات با طوطی و هشت پا گذاری عامدانه کرده و با جدیدترین ساختهاش مرهم در داخل و خارج مورد تحسین واقع شده است.
مرهم زندگی دختری به نام مریم (طناز طباطبایی) را روایت میکند که یک زندگی سنتی و روتین را پس زده و به دنبال هیجان میگردد. اما این هیجان برای او از لحاظ صحیح در فرار از خانه و خانواده به وجود نمیآید و طعمه سودجویان میشود. مریم از ابزار لذت دوستش خارج شده و به غدهای تبدیل میشود که هزینه مصرف مواد مخدر و دردسرهایش زیاد شده است. اطرافیان مریم به سان یک غده بدخیم به او مینگرند و هر طور شده قصد رهایی از دردسرهای او را دارند اما برای ناشناسان هنوز خوشخیم است. افرادی مثل فروشنده مواد که به او نگاهی یکبار مصرف دارد یا معمارِ پنجاه و اندی ساله که خانه مجردی خود را پیشکش میکند.
داودنژاد آنقدر نگاه مخاطب را به ژرفای شخصیت ومسائل اجتماعی میبرد که همه چیز باور پذیر میشود. او به بهترین وجه از تکنیک دوربین روی دست و نماهای سیال استفاده میکند. چنین نمونهای در مورد مشکلات جوانان و تکنیک دوربین متحرک در فصل بارانهای موسمی ساخته مجید برزگر استفاده شد که خامدستانه و غیرقابل باور خود را مینمایاند. این امر در مرهم با ریتم و ضرباهنگ مناسب انجام شده است. مسائل اجتماعی به گونهای رخ میدهند که مخاطب خود را به سان اشرفالسادات –مادربزرگ- مراقب و نگران مریم میپندارد.
اشرف السادات دیگر نقش کلیدی فیلم میباشد. او فضایی را برای مریم مهیا میکند که در نهایت مریم پلی برای بازگشت در مسیرش داشته باشد. تنها کافی بود مناسبات او و مریم به گونهای شود که مخاطب همراهی او و مریم را کلیشه پندارد، اما او جایگاهی برای بازگشت مریم است. حس اطمینان را برای او فراهم کرده تا مریم در اوج مشکلاتش بداند هنوز جایگاهی برای بازگشت وجود دارد.
سینمای ایران آثاری همچون مرهم که با صراحت لهجه اجتماع را به تصویر کشد به تعداد انگشتان دو دست ندارد و این را در مورد نماهای به یادماندنی هم باید گفت. از سال قبل چه نمایی را جز لبخند زهراسادات در سکانس پایانی طلا و مس به یاد میآورید؟ این موارد به ندرت رخ میدهد. صحنه وصال مریم و مادربزرگ در نمای تراولینگ به سوی عقب که پس زدن بلایا و بازگشت او به زندگی را مشاهده میکنیم، یکی از به یادماندنیترین صحنهها است، اگر رد و بدل شدن دیالوگ این دو شخص را در کنار پارک به یاد داشته باشیم. داودنژاد از فرم گرافیکی هم به خوبی بهره برده است، مادربزرگ رو به شهر با امید (دست به کمر سعی بر ایستادگی)، تقارن و تفاوتها به این فضای آلوده و پسر جوان با سنخیت از این فضا پشت به شهر دارد و مسیری متفاوت را دنبال میکند. تقابل نسلها، فرهنگها، اعتقادها و مسائل اجتماعی در یک نمای به یادماندنی که از ذهن خارج نمیشود.
دیدگاهها
مرسی از نقدتون