حتی در آنسوی تپهها ...
- توضیحات
- نوشته شده توسط دامون قنبرزاده
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1392-01-29 02:03
خلاصهی داستان: وُیچیتا و اِلینا دوست دوران کودکی هستند که هر دو در یتیمخانه بزرگ شدهاند. اکنون وُیچیتا به یک کلیسا رو آورده و راهبه شده است. الینا که عاشق وُیچیتاست، بعد از سالها پیش او برای بازگرداندنش به آلمان میآید. ورود او و مخالفتش با مذهب و به خصوص پدر مقدس که راهبهها او را میپرستند، زندگی به ظاهر آرام ویچیتا را تحت تأثیر قرار میدهد ...
یادداشت: مونگیو بعد از شاهکارش چهار ماه، سه هفته و دو روز در فیلم جدید خود، به نوعی با پنبه سر می بُرَد؛ یعنی هر چند خودش قبول نداشته باشد که به نوعی به مذهب حمله کرده است؛ اما به هر حال این اتفاق شاید بیفتد. دو دختر با پیشینهای سیاه و سخت، در حالیکه عاشق یکدیگر هستند، عشقی که طبیعتاً و از دید مذهب ناهنجار شمرده میشود، در مکانی مذهبی کنار هم قرار میگیرند. الینا، دختری عصبی و عاشق که آمده تا هر طور شده وُیچیتا را با خود به آلمان ببرد، درست در میانِ وُیچیتا و اعتقاداتش قرار میگیرد. آنها در گذشته از هم جدا نمیشدند اما حالا وُیچیتا، به خاطر اعتقاداتش سعی میکند از الینا دور بایستد در حالیکه الینا عاشقتر از آن است که به این راحتیها دست از عشق خود بردارد. از اینجاست که کشمکش بین پدر مقدس و الینا آغاز میشود.
الینا سعی میکند با پاره کردن پردهها، حریم پدر مقدس و محرابش را خدشه دار کند تا به این شکل به نوعی در ذهن وُیچیتا تقدس زدایی صورت بگیرد و بتواند او را از این مکان جدا کند و با خود بِبرد. در طول روایت، کم کم تقابل بین الینا و پدر بیش از پیش پُر رنگ می شود تا حدی که حتی نقش وُیچیتا در داستان کم رنگ جلوه میکند که این یکی از نقاط ضعف فیلم است. الینا برای کلیساییان کم کم تبدیل میشود به مظهر شر مطلق. وقتی قرار میشود چند راهبه از روی یک کتاب، گناهان انسان را بخوانند و الینا شمارهی آنها را در دفترچهای یادداشت کند تا اینگونه به گناهانش اعتراف کرده باشد، متوجه میشویم او تک تک حرامها را انجام داده است و این از دید کلیساییان چیزِ عجیبی جلوه میکند اما آنها تنها قضایا را سطحی میبینند ... وقتی در بیمارستان، الینا به وُیچیتا ابراز عشق میکند، وُیچیتا جواب میدهد که: "منم تو رو دوس دارم اما عشق منو نباید با عشق خدا مقایسه کنی"؛ اما در دیدگاه الینا، این دو عشق در یک کفهی ترازو قرار میگیرند؛ خدا و معشوق، برای او، جدا از هم نیستند. به نظرم دایرهی مفهومی اثر با آن تک جملهی پلیس، در پایان فیلم بسته میشود. آنجا که پدر مقدس و راهبهها را به خاطر قتل الینا به زندان میبرند و در میان راه، یکی از پلیسها برای دیگری تعریف میکند که پسری مادرش را کُشته و عکسهای جنایتش را در اینترنت قرار داده و بعد ادامه میدهد که: "شیطان همه جا هست." این جمله در واقع قلب داستان مونگیو را تشکیل میدهد و مفهوم داستان را کامل میکند. در اوایل داستان، پدر مقدس مدام از محیطِ بیرون و دنیای غرب مینالد و آن را رو به تباهی و در تسخیر شیطان میداند. در پایان و بعد از آن شکنجههای دهشتناک -که به عنوان جنگیری روی الینا انجام میدهند و باعث مرگش میشود- خودِ کشیش هم گویی وارد دایرهی دوستانِ شیطان میگردد.
الینا در نهایت موفق میشود حرفش را به وُیچیتا ثابت کند. گویی در کشاکش بین عشق و مذهب، عشق باز هم پیروز میشود. اینگونه است که وُیچیتا به رغم تأثیر کم و ضعیفی که در طول روایت دارد، در پایان و با دیدنِ چهرهی واقعی کسانی که به آنها پناه برده بود و اعتقاداتش را خرجشان کرده بود، رخت راهبگی را بیرون میآورد و در آن دکوپاژِ شاهکارِ مونگیو، آنجایی که پلیس دارد از کشیش و راهبههای وحشت زده بازجویی میکند، در حالیکه همهی راهبهها و حتی کشیش با لباسهایی یک رنگ، پشت به دوربین ایستادهاند و دارند به سوالهای پلیس جواب میدهند، او روبهروی آنها، با لباسی به رنگِ دیگر و کاملاً جدا از جمعشان، به حرفهای آنها گوش میدهد تا اینگونه متوجه بشویم که حالا دیدگاه دیگری به اطرافیانش دارد. حالا فهمیده که حتی در اینجا هم نمیتوان در امان بود. شیطان همه جا هست، حتی در آنسوی تپهها. به این علت است که وُیچیتا مانند راهبهها و پدر مقدس، سوار ماشین پلیس میشود و با آنها میرود؛ دیگر در این محیطِ بسته ماندن برای او فایدهای ندارد.
نکاتی که باعث میشوند فیلم کمی از نفس بیفتد؛ یکی زمان طولانیاش است که به نظر میرسد میتوانست با تدوین دیگری ریتم متفاوتتر از آنچه موجود است را ایجاد کرد و در عین حال صدمهای هم به داستان وارد نکرد. موردِ مهمتر، روند و علت به جنون رسیدنِ الیناست که بالاخره هم معلوم نمیشود چرا و به چه علتی او این رفتارهای جنونآمیز را از خود بروز میدهد. میخواهم بگویم سرچشمهی رفتارهای او در داستان جا نمیافتد و عجیبتر اینکه معلوم نیست چگونه راهبهها او را به شکل شیطان میبینند و میترسند. فیلمساز این موضوع را برای بیننده چندان روشن نمیکند.
نام فیلم: آنسوی تپه ها (Beyond the Hills)
بازیگران: کُزمینااستراتان، کریستینافلوتور و الری آندریوتا و ...
فیلمنامه: کریستین مونگیو بر اساس رمانی از تاتیانا نیکُلِسکو
کارگردان: کریستین مونگیو
150 دقیقه؛محصول رومانی، فرانسه، بلژیک؛ سال 2012