نگاهی به فیلم «گشت ارشاد» / تناقض در لحنِ نقد اجتماعی و گیشه فروش
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1391-01-10 01:46
*****
دو سوال اصلی این یادداشت این است که فیلم گشت ارشاد از لحاظ گونهشناسی آثار سینمایی در چه دستهای قرار دارد؟ و آیا فیلم به دنبال نقد اجتماعی است؟
برای سؤال اولی فرضیات مختلفی وجود دارد و سؤال دوم را میتوان با فرض فتح گیشه صرف رد کرد.
فیلم اسب حیوان عجیبی است نمونهی دیگری از این گونه سوژههاست. یعنی فیلمی که محور اصلی رواییاش همان بحث نزدیک شدن فیلمسازش به خطوط قرمز است. با این تفاوت که اسب حیوان نجیبی است با وفاداری به قراردادهای ژانر، مخاطب خود را کاملا اقناع میکند. این در حالی است که بر مبنای اصول مزبور، گشتارشاد مخاطب را کمتر با داستان درگیر کرده و به تبع آن روایت داستان بیهدف و سرگردان به سراغ یکی از بحرانیترین مسائل حاکم بر ساختار اجتماعی جامعه ایران میرود.
با این وجود اگر سیر روایی گشت ارشاد نیز به مانند اسب حیوان نجیبی است، می توانست به نحوی تلویحا جزمی قراردادهای جاری را محافظه کارانه تر بیان کند، شاید اینچنین دچار بحران خود ویرانگر روایی نمیشد.
مسئله مورد نظر دیگر در این فیلم نداشتن سطح کشمکش بُعد انسانی در داستان به عنوان یکی از ابعاد موقعیت داستانی است. کشمکش یا باید در سطح بیرونی باشد یا درونی و یا به شکل عالیتری در هر دو حوزه با هم تماس ایجاد کند. درصورتیکه در گشت ارشاد روایت در هیچ یک از سطوح حرکت نمیکند و به نوعی سرگردان است. دو سوم ابتدایی داستان فقط مربوط به دَلهدزدیهای عطا و حسن و عباس از دختر پسرهای جوان است و هیچ چیز تازه دیگری را به داستان معرفی نمیکند. تا اینکه به یکباره عباس که عاشق یک دختر شهرستانی شده گروه را وادار میکند تا از این به بعد سراغِ دانه درشتها بروند و اولین دانه درشت مورد نظر نیز همان کسی است که قبلاً از پریسا سوءاستفاده کرده است؛ البته این مسئله هرگز نیز برای مخاطب روشن نمیشود که این آدم که به عنوان دانه درشت معرفی شده، کی است و این دختر شهرستانی – که اصلا ظاهر و رفتار یک دختر شهرستانی را نیز ندارد – چطور به دام چنین آدمی افتاده و تازه حامله هم شده است. یعنی سه دله دزد که با تغییر ظاهر خود قبلاً در حال اخاذی کردن از مردم بودهاند در عرض مدتی کوتاه متحول شده و آدمهای خیّر و خیرخواهی معرفی میشوند که قصد اعادهی حیثیت از دختری شهرستانی را دارند. معلوم هم است که با شتابزدگی سهیلی برای پیشبردن هدف اصلیاش، که همان فتح گیشه بوده است، ترسیم منطقی این تغییر رویّه بیشتر به شوخی شباهت دارد تا اینکه تبدیل به دغدغهی او شود و همین نیز بیشترین ضربه را به باورپذیر بودن شخصیتهای فیلم در نظر مخاطبان اثر میگذارد.
در واقع داستانِ فیلمِ اخیر سهیلی درگیر هیچ اتفاقِ مهمِ تنیده شده در اثر نمیشود تا لااقل بتواند مخاطب را زمانی چند با خود همراه کند. همانطور که رابرت مک کی در کتاب داستان مینویسد: «داستانگویی به معنای ردیف کردن انبوه اطلاعات در یک روایت نیست، بلکه نوعی طراحی حوادث است که ما را به یک نقطه اوج با معنا میرساند.»
بزرگترین نقطه مثبت گشت ارشاد البته حضور حمید فرخ نژاد در نقش عباس است که مثل همیشه به بهترین شکل نقش خود را ایفا کرده است و شاید اگر او در این فیلم حضور نداشت این خندههای هرازگاهی و کم رمق نیز وجود نداشت.
دیدگاهها
کتاب داستان درمورد روایت سینمایی هستش،و این تعریف رو هم درمورده روایته سینمایی گفته