پلهی پرواز / نیم نگاهی به فيلم پلهي آخر به بهانه توزیع در شبكه نمايش خانگي
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1392-09-27 03:13
تنیدگی دنیای سنگی زنده ماندگان مرده دل و مرده سامان زنده جان چه غمگسار است و چه کس بار قتالهی هستی را به دوش میکشد؟ زنی که خیال تبسم به صحنه میسازد یا نارفیقی که خنجر ناجوانمردی به سینه دارد و در این میانه چهزیباست رقص عاشقانهی مردهای متحرک که آرزوهایش را در وادی مردگان میجوید و به اشتباه گاه قدم به ساختمان مخروبهی نمایش مضحک این زمانه میگذارد. خسرو، خاطرهی رسیدن را در پلهی آخر زندگی مییابد و طنازانه به پیکرهی بی رنگ زندگی با اسباب روح سرگردانش بازی می کند و در سکوی مردگان به نظاره میدارد ره گم شده از چهرهاش را در خاطر لیلیِ لحظههای تنهاییاش.
فیلم پلهی آخر، تناقض بی شمار احوال است. نقض شوم زمانهی غمگساری که دشنه ی دقايق، کمر به نابودی آرزوهایش مینهد تا هر چه هم محاسبهگر جزییترین اندازهها باشی، پاشنهی سقوطات را به لحظهای مهیا توان ساخت. لبخند لیلی، تمسخری است بر پوچی ساز افسونگر روزگار که بازگویی حقیقت عشق هم در آن واگویه از ساختن مجنونی است دروغین، پس خسرو طلب از بازگشت زمان به گذشتههای افسون شدهای می نهد که شیطنت نهفته در ترنم رهانیدگی اش، کنتراستی عجیب با پدیدههای زمینی و روابط رنگ به رنگ آن دارد. فیلمِ علی مصفا، رقابت ارواحی گمگشته است؛ یکی مرده گی برگزیده تا به چشمِ نادیده رخشان گردد و آن یک به دنبال ایفای نقش شوهری است که در آرزوی تحقق اش در زندگانی بود و چه هوشمندانه این تناقض های چند باره به چند پارگی نمیانجامد.
فیلم پلهی آخر، نشان از فیلمنامهای خردمندانه در سایه سار گزینش فرمی متناسب با محتوا بوده که نه درصدد خودنمایی انواع ساختارمندیهای پست مدرنیستی است و نه پیله در انحصار قیم بودن اجرای کلاسیک مینهد، بلکه مقصود مسیرش را به درستی میداند و این نشان بدان گردیده که وادی راه با گامی استوار پی نهاده شده است.
دیدگاهها