نقد فیلم «ارغوان»/ تنهایی پرهیاهو
- توضیحات
- نوشته شده توسط خشایار سنجری
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1394-09-19 21:59
عشق در سینمای ایران ، حدیثی است که بارها در فیلمهای مختلف به آن پرداخته شده است و این تفکر پیرامون این ژانر وجود دارد که دیگر قصهی بدیعی برای نقل کردن نمانده است. اما این قصهی پرتکرار و ظاهرا به پایان خط رسیده، در هر روایتی، طعم خاصی دارد و فیلمسازان ایرانی، هر یک از زاویه نگاه خود به این موضوع ژرف انسانی پرداختهاند. پوشاندن نوع خاصی از جامهی قصه بر تن حدیث عشق، وجه تمایز بسیاری از فیلم ها در ژانر عاشقانه است. برخی فیلمها با جنس متمایز و غریب عشقی که به تصویر میکشند خود را مطرح می کنند و مخاطب را غرق در تماشای شکلی متفاوت از بیان و ابراز عشق می کنند. مثل در دنیای تو ساعت چند است و چیزهایی هست که نمی دانی. بعضی از عاشقانهها مانند نفس عمیق ، از عشقهای نافرجام و تلخی سخن میگویند که حدیث نفس بسیاری از جوانان نسل امروز است و با مایه های اجتماعی ترکیب شده است. برخی نیز همچون چند متر مکعب عشق ، از مرارت های وصال می گویند و با تکیه بر فضاسازی ، قصه ای ساده را به شکلی تاثیرگذار و ماندگار به مخاطب عرضه می کنند. ارغوان نیز در جریان فیلم های عاشقانه ی ایرانی ، مسیری خاص را در پیش می گیرد. امید بنکدار، یکی از کارگردانان فیلم ، درباره فیلم «ارغوان» چنین می گوید: "موسیقی و عشق دو تم پررنگی است که در فیلم دیده میشود و در قصه اولیه هم به همین شکل به آن پرداخته شده است".
کیوان علیمحمدی و امید بنکدار، کوشیده اند تا عشق را از دالان موسیقی عبور دهند و به ثمر بنشانند. موسیقی در ارغوان، بستری است برای تصویرسازی و عمق بخشیدن به روابط انسانی و تاکید بر چرخه های عشق. بهره برداری از موسیقی در قصه گویی را می توان در آثار درخشانی همچون 1900 یا پیانیست یافت. موسیقی را می توان استوارترین و اصیل ترین شخصیت در ارغوان دانست. شخصیتی که همچون مولفه ای حسی، عشق و نفرت را در درون خود جای داده و نوای دلچسب نوستالژی را بر دل سایر کاراکترها طنین انداز میکند. این دو فیلمساز در ارغوان، از دوربینی سیال بهره برده اند و با حرکت آرام دوربین از پشت دیوارهای خانه ی ارغوان و همچنین آموزشگاه موسیقی او، عشق پرشور و حرارتی را در جای جای خانه هایی که غبار غم بر آنها نشسته ، جاری می کنند. رنگ ها نیز در این فیلم طوری طراحی شده اند که محیط های خالی از عشق و شور ، با رنگ های سرد ( آبی و خاکستری ) و محیط های عاشقانه و پر تب و تاب ، با رنگ های گرم ( زرد و قرمز ) آراسته شده اند.
در فیلم «ارغوان» برای اولین بار تجربه فیلمنامه نویسی دو نفره ی اميد بنکدار و کيوان علي محمدي به تجربه ای سه نفره با حضور علی اکبر حیدری تبدیل شد. عشقی که علیمحمدی و بنکدار و حیدری در ارغوان به آن پرداخته اند، عشقی نیست که نیاز به حضور فیزیکی و دینامیک داشته باشد. آنها هوشمندانه کاراکتر ارغوان را نه با قامت و چهره ، بلکه با نیروی تمام نشدنی و پرنفوذ عشق برای بیننده مجسم می کنند و گذشته ، حال و آینده را به تسخیر یاد و خاطره ی او در می آورند.این عشق است که همچون مرهمی بر زخم های کهنه و پرالتهاب عمل می کند، پدر ارغوان را تسکین می بخشد ، همسر ارغوان را به زندگی جدیدی سوق می دهد و عامل پیوند عاطفی بین انسانهای غم زده و تنهامانده می شود. گذر زمان ، نمی تواند عامل بازدارنده ی پایندگی عشق و انتقال آن از نسلی به نسل دیگر باشد. این نکته را می توان از سه لایه ی زمانی و قرینه پردازی هایی که با ظرافت بر ارغوان سایه افکنده دریافت.