نگاهی دیگر به فیلم فروشنده / معمای ملودراماتیک
- توضیحات
- نوشته شده توسط سید محمدمهدی بهاالدینی
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1395-09-07 13:38
ساختمانی در حال فروپاشی است. عماد (شهاب حسینی) دوان دوان از اتاق بیرون می آید و متوجه می شود که خانه هرچه زودتر باید تخلیه شود. وضعیت پر تنش است.عماد به کمک زن همسایه می رود، پسر معلولش حسین را بر دوش می گیرد و از ساختمان خارج کند. رعنا(ترانه علیدوستی) نگران عماد است. دوربین به سمت پنجره پن می کند، شیشه ترک بر می دارد و این تازه آغاز ماجرا است.
فیلم اخیر فرهادی از دو جهت حایز اهمیت است: الف) هم نشینی خط اصلی درام با مقوله تئاتر و صحنه ب) تزریق تم معمایی به بدنه اصلی داستان و تلفیق نامحسوس و دقیقش با وجه ملودرام اثر. ادامهی مطلب کوتاه حاضر مانور بر روی همین مسیرهای برجسته شده است.
الف) فرهادی صحنه هایی از نمایش«مرگ فروشنده» را به صورت میان پرده در فیلم گنجانده است تا مخاطب به راحتی بتواند وضعیت اسف بار و پوچ ویلی را که خود عماد بازی اش می کند، به موازات سوژه ملتهب فیلم و وضعیت درام و چالش برانگیز عماد پیش برد و با هم مقایسه کند.در واقع فرهادی ارتباط تماتیک مناسبی بین صحنه نمایش و وقایع پشت صحنه زندگی عماد و رعنا برقرار می سازد؛ به مثابه دو جزء تفکیک ناپذیر. به طور مثال توجه کنید به اشک های رعنا در یکی از صحنه های نمایش و ناتوانی اش در گفتن دیالوگ یا مرگ سوزناک ویلی در پایان نمایش و شیون هایی که همسرش(رعنا) بر بالین بی جان او سر می دهد، آن هم درست قبل از فصل تعیین کننده و کوبنده فیلم (فصل رویارویی عماد و پیرمرد) که وضعیت سخت و تراژیکی را برای عماد به همراه می آورد. چهره اصلی بابک (با بازی بابک کریمی) و نقشش در روند ماجرا نیز در محل تمرین مشخص می شود که بعدتر عماد خشم فروخفته اش را حین اجرای نمایش و طی یک دیالوگ تند و تیز بر سر بابک فرو می ریزد! ریزه کاری هایی از این دست را می توان در برخی لحظات فیلم جستجو کرد.
ب) در «فروشنده» وجه معمایی اثر بیش از فیلم های پیشین فرهادی نمود پیدا می کند.چرا که این معما( جستجوی عماد به دنبال فرد تعرض کار) نه تنها مایه پیشبرد درام و خلق لحظات تعلیق آمیز می شود،بلکه بر بدنه ملودراماتیک اثر تاثیر می گذارد و زندگی زناشویی عماد و رعنا را زیر ذره بین قرار می دهد. حتی وقتی که فرد متعرض شناسایی می شود فرهادی چالش اخلاقی جدیدی را مطرح می کند و قدرت تصمیم گیری را از عماد و متعاقبا مخاطب سلب می کند: "با این فرد پا به سن گذاشته چه باید کرد؟ و چه نوع انتقامی بهترین مجازات را برای او رقم خواهد زد؟" و بدین گونه تا لحظات اخر و بخصوص در فصل نفس گیر رویارویی سه نفره عماد ورعنا و پیرمرد، تعلیق و بعضا غافلگیری های فرهادی وار(مثلا غش کردن پیرمرد یا سیلی خوردن غیره منتظره اش از عماد) دست از سر مخاطب بر نمی دارد و موتور محرک درام را کماکان به چرخش در می آورد. از هرچه که بتوان گذشت،از بازی فوق العاده فرید سجادی حسینی در نقش پیرمرد نمی توان گذشت.او به درستی و با لحنی کنترل شده،در هیأت یک انسان مفلوک نادم از کرده خود فرو می رود و با میمیک های زیر پوستی اش کاراکتر سمپاتیکی خلق می کند که قدرت قضاوت را از مخاطب بخت برگشته سلب می کند و حتی در برخی موارد مخاطب را هم دل و هم راه خودش می کند.