عقب مانده / نگاهی به فیلم خانه امن Safe House
- توضیحات
- نوشته شده توسط دامون قنبرزاده
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1391-03-24 04:24
خلاصهی داستان: مت، مأمور مخفی سازمان سیا، مسئول اتاقکهای بازجویی این سازمان است که به خانهی امن معروف هستند.
مکانهایی که برای گرفتن اعتراف، اشخاص مختلف را به آنجا میآورند و با اِعمال شکنجههای مختلف، از زیر زبانشان حرف میکشند. در حالیکه مت از این شغل خسته کنندهی خود، شاکی است، دستگیری توبین، یکی از خطرناکترین تبهکاران بین المللی و آورده شدن او به این مکان، همهچیز را تغییر میدهد ...
یادداشت: اجازه بدهید خیلی بیمقدمه و همین ابتدای کار بگویم که شدیداً انتظار داشتم محل کار مت، خودش تبدیل به یک شخصیت شود. همانطور که در خلاصهی داستان هم توجه کردهاید، این اتاقک شکنجه میتوانست محل تعبیرهای مختلفی از سوی بیننده قرار بگیرد و در نتیجهی کلی داستان تأثیرگذار باشد. قبل از دیدن فیلم، با دانستن خلاصهی داستانِ آن و البته با توجه به نام فیلم که انگار انتظارات من را با زبان بیزبانی داد میزد، احساس کردم این خانههای امن، که طبیعتاً برخلاف اسمشان نباید چندان هم امن باشند، محل وقوع اتفاقات اصلی داستان هستند؛ اما هر چه جلوتر رفتم، هیچ ارتباطی بین این مکان و چارچوب داستانی نیافتم. شاید مواجهه اولیه من اشتباه باشد. شاید اصلاً قرار نبوده چنین چیزی باشد و من بیخود بزرگش کرده بودم. با این حساب و با توجه به اینکه از خیر نکتهای مثل "به شخصیت تبدیل شدن یک مکان" بگذریم، سؤال اینجاست که آیا فیلم، چیز جدیدی به ما میدهد؟ جواب یک کلمه است: نه!
فیلم هیچ پیشنهاد جدیدی برای بیننده ندارد. همان روند همیشگی اینگونه تریلرهای جاسوسی، با یک سری موقعیتهای آشنا و تکراری که البته این تکراری بودن ایرادی ندارد اگر استفادهی خوبی از آنها بشود که در این فیلم نمیشود. فیلم بیشتر از آنچه که فکر میکردم در ورطهی ایدههایی افتاده که قبل از این، بارها و بارها دیده بودیم و هیچ تلاشی هم برای نو کردن آنها صورت نگرفته و بالطبع این کهنه بودن به ساختار داستان هم رسوخ کرده و باعث شده همه چیز کهنه به نظر برسد. در چند فیلم شاهد این بودهایم که آدم بدهی داستان، که فکر می کنیم بد است، آدم خوبه از آب در میآید و آدم خوبهی داستان، آدم بده؟ شاید اگر بگویم هزاران فیلم، اغراق نکرده باشم. آدم بدهای که همه چیز زیر سر اوست و در روشی ماکیاولی، برای رسیدن به هدفش، از هیچگونه خشونتی فروگذار نمیکند. اصلاً اجازه بدهید از همین آدم بده شروع کنیم. اینجا، آدم بده در حد همان آدم بده باقی میماند و فراتر نمیرود. چرا که ما نه او را میشناسیم و نه کار خاصی میکند تا به شخصیت منفورش پی ببریم. فیلم پیشزمینهای، هر چند اندک، از این آدم نمیدهد تا وقتی مشخص شد همه چیز زیر سر اوست، لااقل اینقدر بیمقدمه و سطحی به نظر نرسد. مشخص شدن این نکته که او خیانتکار و آدم بدهی داستان است، نه تنها بیننده را متعجب نمیکند، بلکه یک جورهایی توی ذوق هم میزند! ماجرای آدم اصلی فیلم، یعنی مت هم همینگونه است. فقط میفهمیم او دوست دختری دارد که واقعیتِ کار و زندگیاش را که یک مأمور مخفی سازمان سیا است، از او مخفی کرده است. از کارش راضی نیست و دوست ندارد بین دیوارهای آن خانهی امن زندانی باشد به همین علت میخواهد ترفیع بگیرد. مشکل اینجاست که فیلمنامه هیچ انگیزهی مشخص و قدرتمندی برای مت ایجاد نمیکند تا ما بتوانیم اصرار او برای به سرانجام رساندن مأموریتش را باور کنیم. یعنی اطلاعاتی که از شخصیت و زندگی او داده میشود ـ و در بالا ذکرش رفت ـ هیچ کمکی به این مسئله نمیکند.
در نتیجه شاهد این هستیم که مت، به رغم آن همه دستپاچگی و ترسی که در صحنههای ابتدایی، هنگام آوردن توبین به محل کارش برای گرفتن اقرار، از او میبینیم، ناگهان و بدون دلیل، تبدیل میشود به آدم سمجی که میخواهد هر طور شده این مأموریت را تمام کند. البته در طول کار، یک دلیل برای این قضیه رو میشود و آن هم اشتیاق او برای گرفتن ترفیع و در نتیجه بیرون رفتن او از خانهی امن است که این دلیل وقتی مطرح میشود که دیگر کار از کار گذشته و مت تصمیم قطعی گرفته تا جانِ توبین را نجات دهد. در ادامه، بحث رابطهی بین او و توبین پیش میآید. رابطهای که باید نکتهای در پس خود داشته باشد. چون اگر نداشته باشد که طبعاً دیگر درامی شکل نخواهد گرفت. بدیهیترین نکتهای که میتوان و باید به آن رسید، تأثیری است که این دو باید بروی هم بگذارند. تأثیری که باید نتیجهاش را در پایان ببینیم که نمیبینیم. البته اتفاقاتی میافتد اما از آنجایی که آدمهای داستان عمق ندارند، این تغییر حس نمیشود. دربارهی شخصیت توبین هم وضع به همین منوال است؛ ما فقط میشنویم که توبین یک مأمور اخراج شدهی سازمان سیا است که حالا خودش آدم خطرناک و مهمی شده. در صحنهای که قرار است شکنجهاش بدهند، او با یک نگاه، نوع بافتِ حولهای را که قرار است برای شکنجهاش استفاده کنند تشخیص میدهد تا مثلاً این نکته را به ذهن بیننده القا کنند که او مردی است تیزهوش و با قدرت درک بالا؛ اما این اتفاق هرگز نمیافتد چرا که درست مثل ماجرای مت، این اطلاعات درباره ی توبین هم در طول داستان هیچ کاربردی پیدا نمیکند و پادر هوا رها میشود.
مجموع این ضعفها، باعث میشود مک گافینِ داستان هم در حد یک شوخی بیمزه بماند. شوخیای که باورش نمیکنیم. مک گافینی که تمام درگیریها و دعواها بر سر آن است و در این داستان، فایلی است که اسامی آدمهای فاسد دولتی را فاش کرده است. فیلمی که تا همین جایش هم کلی عقب مانده به نظر میرسد، برای اینکه کلکسیونش را کامل کند و از جمع فیلمهایی که به سادهانگارانهترین شکل ممکن از کلیشهها استفاده میکنند، بیرون نماند، در پایان هم به مسیری کاملاً قابل پیشبینی میرود. یعنی مسیری که دولتمردان باید به روی کارهایشان سرپوش بگذارند با این جمله که: "مردم دیگه حقیقت رو نمیخوان مت. خیلی کثیفه. آدما رو شب بیدار نگه میداره." انصافاً از این قِسم جملات چند بار در اینگونه فیلمها به گوشتان خورده؟ به هرحال داستانِ نه چندان پرمایه، همراه با شخصیتهایی ضعیف که انگیزهها و اعمالشان چندان قابل باور نمیشود، از خانه امن فیلمی ساخته که انگار تمام توجهش به صحنههای تعقیب و گریز معطوف شده و تازه به نظرم در همین صحنهها هم قدمهای زیادی از فیلمهایی مانند سری "بورن" عقب است و چیز جدیدی ارائه نمیدهد.
(SAFE HOUSE)نام فیلم: خانه امن
بازیگران: دنزل واشنگتن ـ رایان رینولدز ـ برندن گلیسون و ...
فیلمنامه: دیوید گاگنهِـــیم
کارگردان: دنیل اسپینوزا
115 دقیقه؛ محصول آمریکا، آفریقای جنوبی؛ سال 2012
دیدگاهها