نقد فیلم مأمویت غیرممکن 6؛ اکشنی که به شکل خارق العادهای در حال حرکت است
- توضیحات
- نوشته شده توسط تاد مک کارتی (هالیوود ریپورتر)
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1397-04-24 12:08
خط داستانی فیلم «غیرقابل رمزگشایی» است. ششمین قسمت مأموریت غیرممکن به شکل دیوانهواری با سکانسهایی از تام کروز از پاریس و قلب لندن پیش میرود. سکانسهایی که اغلب واقعی و واقعا خطرناک هستند. این دومین باری است که کروز و مک کوئری پس از سه سال از «مأموریت غیرممکن: ملت سرکش» بار دیگر با یکدیگر برای ساخت قسمت دیگری از این مجموعه همسفر شدهاند. قسمت قبلی 682 میلیون دلار فروش داشت (که 71 درصد از آن متعلق به فروش خارج از آمریکا بود) و همین دلیل کوچکی است که قسمت جدید فرانسوی آن نیز نباید خیلی بیشتر از آن در گیشه موفقیت داشته باشد.
شما احساس میکنید در مشارکت جدید کروز و مک کوئری در یک تریلر جنایی ممکن است آنها شکست بخورند، به خصوص که آسیب دیدگی تام کروز در پشت صحنه اجرای پریدن از ساختمانی به ساختمان دیگر را شنیده باشید، البته که دیدن آن بر روی صفحه اکران بسیار خطرناک است. اگر کروز تصمیم بگیرد اتان هانت را در پایان کنار بگذارد، قطعا امضای خود را به خوبی بر روی آن گذاشته است.
برخلاف قسمتهای دیگر این مجموعه روش انتقال اطلاعات و نجات از آخر به اول طی میشود. در «ملت سرکش» سولومون لی (با بازی شان هریس) به به سمت دیگر شرور که اتحادیهای وابسته به گروه تروریستی بود، ملحق شد. این سازمان تروریستی بر این ایده استوار بود که وضعیت موجود پیش از توسعه یافتن نظم جهانی جدید باید از میان برود.
در سکانس افتتاحیه درخشان و زیرکانه، اتان هانت و رفیقش بنجی (سایمون پگ) سعی بر دستگیری مأمورهایی در برلین دارند اما با اهمال عملیات دچار مشکل میشود و همین موجب خشم آنجلا باست یکی از مدیران سی آی ای از نیروهای هانت و یار همیشگی او لودر (وینگ رامس) میشود و به آنها شخص جدیدی به نام آگست واکر (هنری کاویل) تحمیل میشود کسی که از رابطه فعلیاش با اتان ناراحت است و به دنبال هدف مشترک با اوست. داستان با ورود بیوه سفید بیش از پیش مبهم میشود. زن ثروتمند بشردوستی که به صورت پاره وقت دلال ارتش است و نقش او را ونسا کربی که همان شاهزاده مارگرت مشهور سریال «تاج» است بازی میکند. آنها برای دیدن بیوه به پاریس میروند آنهم با یک سری ماجراهای عجیب. به طور خلاصه، با تعدادی از آدمهای قوی هیکل بیوه در یک صحنه عجیب و غریب و خونین در یک اتاق بزرگ و زیبا پیش از اینکه اتان با بیوه وارد مذاکره درگیر میشوند.
مک کوئری جزء معدود کارگردانهایی است که حاضر به دنبالهسازی در یک مجموعه شده و از آن مهمتر موفق به سازماندهی و حفظ ریتم در این قسمت هم شده و حتی تماشاگران را بیش از پیش راضی نگه داشته است. تماشاگران از اکشن افراطی و سکانسهای طنازانه خودآگاه و موقعیتهای بغرنج فیلم لذت میبرند.
بنابراین وقتی روایت در هم تنیده میشود، مثل ماسکهای واقع گرایانهای که هویت را پنهان میکنند، شخصیتهای واقعی نیز مخفی میمانند؛ اما فیلم به شکل خارق العادهای در حال حرکت است. شاید هرگز پاریس صحنه چنین اکشن خارقالعادهای که شامل دو صحنه دنبالبازی با موتور و ماشین میشود، نبوده باشد. در صحنههایی مثل این، هر حسی از ضرورت دراماتیک یا هدف واقعی کاملا توسط حس خالص اکشن از میان میرود که در فرمت آیمکس بسیار هم شدیدتر میشود. بازسازی زیبای لورن بالفی از تمهای آهنگین اصلی فیلم هم در تمام طول فیلم به صحنههای اکشن کمک میکنند.
از سوی دیگر، مک کوئری یک خط روایی کامل را ترسیم میکند که خطوط داستانی دیگر روی آن بنا شدهاند. پس از خستگیهای پاریس، شخصیتها بیوقفه بدون اینکه هرگز به خواب بروند به سمت لندن در حرکت هستند. جایی که ربکا فرگوسن مأمور امآیسیکس از «ملت سرکش» قرار دارد. لیسا فائوست چند قدمی پیش است و آب را گل آلود کرده است. برای فهمیدن اینکه چه کسی در چه سمتی قرار دارد خودش مأموریت غیرممکنی به نظر میرسد. بنابراین برانگیختگی نهایی حرکت و پیش رفتن به جلو با عزمی ارزشمند به دلیل سطح فوق العادهای از سینمای اکشن و واقع گرایانه با تیمی است که در فیلم حضور دارد.
تعقیب و گریزی که اتان را از راه مراسم خاکسپاری کلیسا متوقف میکند بسیار سرگرم کننده است، وقتی که از پنجرهای به پشت بامی در لندن میپرد اوج حبس شدن نفس مخاطب در سینه است (همان صحنهای که کروز جراحت بدی از آن دیده است). همانند هر صحنه دیگری این یکی از شگفت انگیزترین صحنههای واقعی است که چطور او آن را انجام داده است.
(دو پاراگراف آخر نقد تاد مک کارتی به دلیل اینکه فقط پایان قصه را لو میداد ترجمه نشده است)
دیدگاهها