هنر معاصر عراق، وارث تاریخی پرتنش؛ ایدئولوژی، دیاسپورا، هویت عراقی
- توضیحات
- نوشته شده توسط شکیبا شریفیان
- دسته: یادداشت نقاشی
- منتشر شده در 1400-09-11 15:46
آنچه بهعنوان کشور عراق میشناسیم، قدمتی کمتر از یک سده دارد. بعد از حمله مغول، عراق بین ایرانیان و عثمانیان رد و بدل میشد تا اینکه به مدت چهار سده به بخشی از امپراطوری عثمانی تبدیل شد. تاریخ عراق مدرن، تاریخی پر تنش و سرشار از منازعات سیاسی خونبار است. در 1920، بعد از فروپاشی عثمانی، اکثر کشورهای عربی که بخشی از امپراطوری عثمانی را تشکیل میدادند، تحت استعمار فرانسه و انگلستان در آمدند و کشور مدرن عراق نیز به قیمومیت بریتانیا تشکیل شد و سلطنت هاشمی با حمایت بریتانیا در 1921 آغاز گردید؛ در طی جنگ جهانی دوم، عراق دوباره توسط بریتانیا اشغال شد. از حدود دهه 1950 این کشور به استقلال رسید و اوج این اقتدار بر تعیین سرنوشت خود، در انقلاب 14 جولای 1958 با کودتای عبدالکریم قاسم به وقوع پیوست و سلطنت هاشمی سرنگون و نظام جمهوری آغاز گردید. در 1963کودتای اول نافرجام بعثی رخ داد؛ در 1968 با کودتای دوم بعثیها توسط احمد حسنالبکر، رژیم بعث برای مدت بیش از سه دهه بر سر کار آمد و در طول این زمان سه جنگ، عراق با ایران بین سالهای 1980 تا 1988؛ حمله به کویت در 1990 و حمله نظامی آمریکا در 2003 به وقوع پیوست. در تمام این دورهها بر اساس شرایط سیاسی و ایدئولوژیک این دولتها، هویت ملی عراقی بارها بازتعریف میشود.
در هنر معاصر عراق نیز جنبشهای هنری متعددی شکل گرفت، از جمله هنرهایی که تحول جدی پذیرفت، هنر نقاشی است؛ در عراق معاصر (از 1920 تا به امروز) شاهد شکلگیری نقاشی آکادمیک (در اواخر سده نوزدهم میلادی تا دهههای آغازین سده بیستم) تا جنبشهای هنری مدرن و معاصر هستیم. به طوری که در هر دوره با نقاشیهای متفاوتی مواجهیم. از دهه 1930 با اعزام هنرمندان به اروپا ، هنرمندان عراقی با هنرهای مدرن آشنا شدند و پس از بازگشت به وطن، تمام اهتمام خود را بر بنا کردن صحنه هنر مدرن عراقی به کار بستند.
در یک دستهبندی کلی، صحنه هنر معاصر عراق را میتوان به سه دوره کلی تقسیم کرد:
دوره اول: دوران سلطنت هاشمی تا انقلاب (1921 تا 1958)
دوره دوم: دوران رژیم بعث (1968 تا 2003)
دوره سوم: دوره پسابعثی (2003 تا به امروز)
با تشکیل نهادهای جدید مانند مدرسه، دانشگاه، موزه و گالریها در دوران هاشمی، منابع جدید در اختیار هنرمندان قرار گرفت و بستر برای تولید و بسط جنبشهای هنری جدید در عراق مهیا گردید. اوج هنری عراق، مربوط به دوران اول و در دهه 1950 است که گروههای هنری متعددی شکل گرفتند و اولین نمایشگاه نقاشی در این زمان برگزار شد. این گروهها عبارتند از: «گروه پیشگامان»، «گروه امپرسیونیستها» و «گروه هنر مدرن بغداد». نقطه عطف این جنبشهای هنری، جنبش هنر مدرن بغداد است که مؤسس و نظریهپرداز آن «جواد سَلیم» بود که وی را به عنوان هنرمند نابغۀ عرب میشناسند (تصویر 1، "نوازندگان" اثر جواد سلیم دهۀ 1950).
از دوره دوم فعالیت گروهی هنرمندان، کاهش پیدا کرد و گرایش به برگزاری نمایشگاههای انفرادی رواج یافت. در این دوره میتوان از دو گروه «چشم اندازجدید» و «بُعد واحد» نام برد.
هنرمندان عراقی، تحت تاثیر دیدگاهها و اندیشههای موجود در جامعهای که خود متاثر از تحولات و تغییرات اجتماعی بود به خلق آثار نقاشی پرداختند. در حقیقت، تغییرات اجتماعی، بستر لازم برای تولید گفتمانها یا جنبشهای هنری جدید را در این کشور فراهم آورند. عراق پس از 1920 با عراق عثمانی متفاوت است؛ عراق عثمانی بر مبنای خلافت اسلامی اداره میشد و از مناطق استانی امپراطوری عثمانی بود. اما در عراق معاصر، اندیشههای ناسیونالیستی (دولت- ملت) اساس حکومت و اداره آن را شکل داد. از طرفی، عراق دیگر سه منطقه مجزای بغداد، بصره و موصل نبود، بلکه کشور عراق مدرن از بهم متصل کردن این سه منطقه شکل گرفت که این امر، جریان ناسیونالیسم و هویت ملی را تقویت کرد. بدین ترتیب بود که فضای فکری و روشنفکران از مباحث ناسیونالیستی آکنده شد و کتابهایی در این باب، توسط متفکران عراقی نوشته شد. با وارد شدن «هویت ملی» به حوزه زبانی و فرهنگی، هنرمندانی چون جواد سلیم، شاکر حسن السعید و ضیاء عزاوی متأثر از این گفتمان به خلق هنری با هویت عراقی پرداختند و در این راستا از فرهنگ عامه عراقی، هنر باستانی بین النهرین و میراث اسلامی عراقی الهام گرفتند.
پس از بر سر کار آمدن رژیم بعث، بسیاری از هنرمندان به دور از گرایشهای سیاسی به فعالیت خود ادامه دادند، اما گروهی دیگر بخشی از دستگاه پروپاگاندای صدام حسین را تشکیل دادند و معرف هنر رسمیِ بعثی هستند. از این رو میتوان هنرمندان دوران بعثی را به دو گروه هنرمندان هنر رسمی (بعثی) و هنرمندان مستقل تقسیم کرد. هنرمندانی چون یحیی الدراجی، مخلد المختار در گروه اول و هنرمندانی مانند شاکر حسن السعید و علاءبشیر به گروه دوم تعلق دارند. در آثار گروه اول، شخص صدام حسین و سیاستهای او مورد تأیید و تمجید قرار میگیرد و در آثار گروه دوم؛ شومی، وحشت، خشونت، خفقان، نبود آزادی بیان، درد و رنجهای حاصل از جنگ ایران و عراق و نقد شرایط در دوران صدام حسین به دلیل نظام سیاسی حاکم، بهصورت استعاری و نمادین بیان میشود.
در سالهای پس از اشغال آمریکاییها، شرایط نامناسب زندگی و فقدان امنیت و غارت و کشته شدن غیر نظامیان از جمله مشکلات اساسی بود که مردم عراق با آن دست و پنجه نرم میکردند. این شرایط نامساعد سبب شد تا بعد از سال 2003 میزان مهاجرتها دو برابر شده و تعداد مهاجران به حدود چهار میلیون نفر برسد. بهطوری که در حال حاضر بیش از 60 درصد از هنرمندان عراقی در خارج از این کشور زندگی و کار میکنند. بر این اساس دیده میشود که پس از سال 2003، «شرح حال عراق و عراقیها»، «مهاجرت» و «هویت مهاجران» به مسائلی برجسته در آثار نقاشی هنرمندانی چون ضیاء عزاوی، ایاد القاضی، کریم رسن، صادق الفرجی و دیگران تبدیل شده است (تصویر2: عذاب، علاء بشیر ، بی تاریخ).
تصویر 3: نقاشی اثر «کریم رسن» با عنوان «ورود به بهشت»، سال 2010.
با مطالعه تاریخ عراق معاصر میتوان گفت، با استعمار عراق توسط بریتانیا که بهصورت مستقیم و غیرمستقیم تا انقلاب 1958 ادامه داشت، تأکید بسیاری بر «وحدت» وجود داشت و ناسیونالیسم بسیار پررنگ بود. با رهایی از استعمار، عراق در استثمار حاکمان داخلی گرفتار آمد و چرخشی از مسئله «وحدت» به «برابری و عدالت اجتماعی» صورت گرفت و اندیشههای سوسیالیستی برجسته شد. متعاقباً هنر معاصر عراق نیز در دوره اول (هاشمی) بر هویت عراقی و عرب و در دوره دوم (بعث) بیشتر بر مسائل و جریانهای اجتماعی تأکید دارد. بنابراین گفتمانهای غالب موجود در هنر معاصر عراق، در هر یک از سه دوره تاریخ این کشور را میتوان به خلق هنری با هویت عراقی و مدرن در دوران اول؛ دادن جایگاه خاص به ایدئولوژی بعثی و شخص صدام حسین (گفتمان رسمی بعثی) و خلق هنر متعهد و حساس به واقعیت اجتماعی مانند شرح رابطه قدرت و سرنوشت انسان، تأکید بر «وطن» و سرنوشت آن در دوره دوم؛ و پرداختن به مسئله دیاسپورا و مسئله مهاجرت و شرایط عراق و عراقیها پس از اشغال آمریکا در دوره سوم، در نظر گرفت.
مطالعه هنر معاصر عراق، به خوبی نشان میدهد که تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی به چه میزان میتواند در تکوین و تحول هنر تاثیرگذار باشد. چراکه مسائل اجتماعی عوامل بیرونی تأثیرگذار بر شکلگیری گفتمانهای نقاشی هستند. مسائل اجتماعی میگویند چرا این جنبشهای نقاشی شکل گرفتهاند و چرا هنرمندان به سمت تولید نقاشیهایی با این مضامین رفتهاند.
تصویر 4: بازدید از لکاظم، ضیاد عزاوی، 1968