سرمقاله اریبهشت 1390 / واي به لحظهاي كه استاد فخر كند به بيسوادي
- توضیحات
- نوشته شده توسط تحریریه آکادمی هنر
- دسته: یادداشت تحریریه
- منتشر شده در 1390-02-04 14:27
داد ز دورهاي كه شاگرد تكيه نميكند به استاد
واي به لحظهاي كه استاد فخر كند به بيسوادي
در جشنواره بيست و نهم فيلم فجر بازيگري سخني را به زبان راند که قطعا نه به مذاق بنده و نه با ذائقه هيچ هنردوست واقعي سازگار بود، آن زمان آن صحبت نسنجيده را به حساب جو زدگي آن پير بازيگري در شرايط کاذب سالن مطبوعاتي ميلاد نهادم، اما آگهي تبليغاتي را از آن شخص ديدم که پيشدرآمد سرمقاله ارديبهشتماه را رقم زد. ماجرا از اين قرار بود ...
اساسا کمتر به سالن مطبوعاتي سر ميزدم، آن روز براي نکتهاي خاص دقايقي را به آن سالن رفتم. بازيگري در ستايش کارگردان فيلمش گفت: «شک ندارم که ... در سطح و چه بسا بالاتر از سعدي است.» تا دقايقي بهت زده به روبرو نگاه ميکردم که چه ميشود که يک شخص به خود چنين اجازهاي دهد که سعدي، شيرين سخن پارسي را اين طور به زير کشد. همانطور که اشاره داشتم از آن قضيه با دلخوري کوچک گذر کردم تا آگهي تبليغاتي را به مديريت همان بازيگر ديدم. با تيتر درشت در بالاي آن آگهي نوشته شده بود: «با مديريت استاد ...» متوجه شدم آن بازيگر نه تنها در مقابل ديگران جو زده است بلکه خودبزرگ پنداري هم دارد. در جايگاه آکادميک شخصي که مدارج علمي را تا انتها –رسيدن به درجه استاد (پروفسوري) پس از دانشياري- طي نکند لقب استاد آن فن را به او نميدهند ولي در جامعه سينمايي و تئاتري هر کسي استاد است و بدتر اينکه خودش، خود را استاد ميپندارد!
چند شب پيش فيلم ماندگاري از سينماي کشورمان –طلاي سرخ- را بار ديگر به تماشا نشستم. يکي از مفاهيم اصلي اين فيلم اين بود که هیچ چيزمان به هیچ چيزمان نميخورد. در اين محفل جاي دارد اشتباه خود را در مورد رأيي که در ماهنامه «صنعت سينما» براي بهترينهاي دهه 1380 براي بهترين فيلم، کارگرداني، فيلمبرداري و فيلمنامه دادهام را اصلاح کنم. آن زمان که رأي دادم يادم نميآيد چه شد طلاي سرخ را فراموش کردم. از نظرم اين فيلم بهترين فيلم دهه 1380 است که در آن نظرسنجي به درباره الي ... رأي داده بودم. اما به سرمقاله اين ماه و اينکه همه چيزمان به همهچيزمان جور درميآيد، اينکه بازيگري خود را استاد ميپندارد و قطعا استادش را بالاتر از سعدي و يکي ديگر از اين مسائل عجيب غريب بازگرديم.
سالها شاهد اين بودهام و بودهايد که ماهنامههاي سينمايي در شماره نوروزي خود، بهاريههايي از افراد مختلف چاپ ميکنند. وقتي آن يادداشتها را ميخواندم با خود فکر ميکنم يا مولونا و حافظ بهاريه نميدانستند چيست يا اين دوستان!! در ذهنيت بعدي اين مسئله پيش ميآيد که بهاريه را نويسنده يا شخص دست به قلمي مينويسد يا هر شخصي که براي خود چهره باشد؟ مشکل از آن اشخاص سرنميزند، اين مشکل از جايي بازميگردد که هيچ چيز در جايگاه خود قرار نگرفته است. وقتي منتقدي در کشورهاي ديگر از فيلم تعريف ميکند اين ابزاري براي تبليغ آن فيلم ميشود، در صورتي که در سينماي ما اين نويسندگان هستند که ميخواهند از چهرهها اعتبار کسب کنند. در اين مورد هم نميخواستم چيزي بنويسم چون نشريات خوب ما لااقل معمولا از کارگردانان و نويسندگاني براي بهاريهنويسي استفاده ميکنند که افراد سرشناسي در سينما محسوب ميشوند.
اما مشکل در رسانههاي مجازي حاد و زشت شده است. از آنجايي که خبرنامههاي سينمايي براي همکاران معمولا ميرود در آستانه نوروز به اين پايگاهها سر زدم و به يکباره متوجه شدم اين سايتها دچار بحران اساسيتري در اين زمينه هستند. هر کدام به هر نحوي خواسته خود را مطرح کنند و جايگاه نقد و رسانه را به زير سؤال کشيدهاند. بهاريههايي از بازيگران درجه دو و سه منتشر کرده و در همه جا هم تبليغ ميکنند که بهاريه بازيگر ايکس را در سايت ما بخوانيد. آيا يک پايگاه که براي نقد يک هنر تأسيس ميشود بايد به چنين وضعي دچار شود که اعتبارش را از چنين اشخاصي به دست آورد يا از مطالب خود؟
تنها اين مطالب را به صورت اشاراتي نگاشتم و اميدوارم وضعمان در سينما بهتر شود وگرنه در جامعه تجسمي نه چنين القابي به راحتي به کسي ميدهند نه کسي را يک راست با حسين بهزاد مقايسه ميکنند. اين در صورتي است که استعدادهاي ما در جامعه تجسمي بسيار بالاتر از چند استثناء سينما هستند.
نه هر که چهره برافروخت دلبري داند / نه هر که آينه سازد سکندري داند
نه هر که طرف کله کژ نهاد و تند نشست / کلاهداري و آيين سروري داند
هزار نکته باريکتر ز مو اينجاست / نه هر که سر بتراشد قلندري داند
دیدگاهها
اتفاقا من هم مقاله ای دارم با عنوان " نه هرکه سر بتراشد قلندری داند".
درد است دوست خوبم. درد.شاید استاد همو بود که سرود:
" یک روز به کودکی به استاد شدیم
یک روز به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر خاک شدیم"
به هر روی ، موفق باشید دوست هنرمندم.