سیاستهای غلط عوام و خواص در سینمای ایران
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: یادداشت تحریریه
- منتشر شده در 1390-05-08 01:43
سینما به مثابه یک صنعت-هنر در آمریکا از تمام جهات تعریف و پس از صنعت اسلحهسازی دومین صنعت ینگه دنیا معرفی شده است. آمریکایی که با بیش از نیمی از جهان در صد سال اخیر جنگیده هیچگاه هنرمندانش رویکرد سیاسی نداشتهاند؛ اگر هم داشته این برای عوام مشخص نبوده است. هر کشوری برایش مسائل امنیتی نظامش در اولویت قرار دارد. مشخصا در دههی 1940 به کارگردانان شاخص پیشنهاد ساخت فیلمهایی را میدادند که مردم ترغیب به حمایت انگلیسیها در جنگ باشند. در مدت جنگ این موضوع شدت یافت و فیلمهای جنگی در زمان جنگ، همه در ستایش روحیه میهنپرستی کشوری بود که هیچ سبقهای نداشت. کدام میهن کدام شهروند؟!
این موضوع با پایان جنگ هم تلطیف نیافت و جنگ آمریکا با شوروی مزید بر علت شد تا هم مککارتیسم پدید آید و هم نظامهای استودیویی یک دست شوند. آمریکا تمام این راهها را رفت تا اواخر دههی 60 ممیزی را کنار بزند و فیلمهای ضد جنگ از دل جنگ ویتنام بیرون آیند. دیگر سینما امنیت این کشور را تهدید نمیکرد چون آنقدر قدرت یافته و بر بیش از نیمی از جهان تاخته بود که برایش چنین فیلمهای در مقابل سیل فیلمهای دیگری که از دل رفع ممیزی بیرون میآمدند بیخطر جلوه کند.
مقدمه فوق را از سینمایی مثال زدم که همهچیزش تا به حال روی اصول پیش رفته و به معنای واقعی صنعت و هنر در آن تعریف شده است. حال به سینمای کشورمان رجوع کنیم که هر برداشتی ولو بسیار کوچک موضعگیری سیاسی پنداشته میشود. در سال 1388 کشورمان شرایط عجیبی را تجربه کرد که سیاستهای جناحی سیاستمداران نه تنها وارد زندگی مردم بلکه پندار هنرمندان شد. سینماگری که در آن سال در اروپا خوش میگذراند و هیچ موضعگیری در هیچ جناحی نداشت بر همین موج سوار شد و شاید سمبل اپوزیسیون! تا از وضعیت استفاده کرده و فیلمش فروش استثنایی یابد که نقل قول یکی از تهیهکنندگان تجاری در موردش جالب بود که اگر فیلمش چنین شرایط کاذبی برایش ایجاد نمیشد 300 میلیون هم نمیفروخت. آری! هنوز عوام نیاموختهاند که دنبالهرو چه باشند.
گروهی را در سایت «فیس بوک» به نام سایت باز کردیم و در معرفی آن به صراحت خواهش کردیم لطفا از تبلیغات سیاسی پرهیز کنید تا فضای سالم هنری به ایدئولوژیهای سیاسی جناحی آلوده نشود. دوستان زیادی رعایت کردند و به معرفی مجموعه آثار خود در یک گالری، معرفی تئاتر خود و رویدادهای هنری پرداختند و ممنونشان هم هستیم؛ اما بودند کسانی که بیتوجه به سلیقه دیگران صفحه را خواستند از تبلیغات سیاسی پر کنند. به برخی گوشزدی دوستانه کردیم که اینکار را تکرار نکنند و گروه را ترک کردند؛ اما عدهای در دو تاریخ که آنها هم به غلط از سوی عوام سیاسی تلقی شده مثل 22 خرداد و 18 تیر برای جناحشان سنگ تمام در یک گروه سیاسی گذاشتند و عجیب که از هر صفحهای ولو به هر بهایی استفاده کردند. ما هم مجبور به حذف آنها از گروه هنریمان شدیم چون کارشان بسیار بیجا و بیتفاوتی به سایر دوستانشان بود. در همین زمان بیش از 100 نفر گروه را ترک کردند و ما را متهم به طرفداری از جناحی دیگر کردند. چنین مواردی سبب سرمقاله مرداد شد که یک واکاوی از مسائل اجتماعی در بین خودمان داشته باشیم.
مثالی را در تطبیق با سینمای کشورمان از آمریکا میزنم و منظورم را روشنتر میسازم. پاریس هیلتون یکی از ثروتمندترین مدلها و بازیگران آمریکایی به دلیل سرعت زیاد در اتوبان بازداشت شد. بریتنی اسپیرز خواننده شهیر آمریکایی و لیندسی لوهان بازیگر آمریکایی هر دو به دلیل مصرف مشروبات الکلی در حین رانندگی یک هفته بازداشت شدند. موضع گیری مردم و طرفداران این هنرمندان بسیار برایم جالب بود. در شبکههای اجتماعی مختلف همه خوشحال از برقراری قانون حتی برای چنین افراد شهیر و بانفوذی بودند. محبوبیت این هنرمندان تا مدتی کمتر شده بود. عوام به این دلیل به سیاستها احترام میگذارند چون خواص زودتر درک کرده و هیچ پاسخی نمیدهند. فکرش را بکنید خانواده هیلتون که کلیه هتلهای هیلتون را در اختیار دارند اگر میخواستند میتوانستند علیه پلیس آمریکا و قوانین جو عجیبی راه بیاندازند. سایر هنرمندان که همبازی یا دوست این افراد بودند با مصاحبههایشان میتوانستند اغتشاش خاصی در کشورشان و خصوصا جهان –به دلیل سرشناس بودن این افراد در جهان- ایجاد کنند؛ اما خواص میدانند کجا باید از خود واکنش نشان دهند. همین را در مورد مسائل کشور خودمان بررسی کنیم. یک بازیگر به دلیل شرب خمر دستگیر شده بود سیل کثیری در شبکههای اجتماعی به قوانین کشورمان اعتراض میکردند و آزادی را در کشورمان دروغ میپنداشتند. آن بازیگر همان شب جریمه داد و آزاد شد ولی اسپیرز یک هفته و لوهان در بار دوم ارتکاب چنین جرمی یک ماه در حبس بودند. متأسفانه که ارزش در کشورها عکس پنداشته میشود و خوشبختانه که این افراد قلیل هستند.
گلایه را نباید از عوام داشت، این خواص هستند که در چنین جریاناتی باید هوشیار به مصالح کشورشان باشند که در این چند سال افرادی که فکر میکردند خواص هستند خوب خود را نشان دادند. بازیگری بنا به مسائل امنیتی کشور بازداشت شده که بنده هم دعا میکردم هر چه زودتر کنار خانوادهاش بازگردد اما دوستداشتن امثال بنده آیا باید به ضرر مصالح کشورم باشد؟ باید جنجال به پا کنم یا از توان مطبوعاتی استفاده کنم و مطلب برای رسانهها مختلف بنویسم یا اینکه تنها چنین میلی را در دل داشته باشم که خطایش سبک و مورد اغماض باشد؟! در آن چند روز هر روزنامهای را باز میکنیم میبینیم یک هنرمند شناخته شده بیانیه و دلنوشتهای مینویسد. بدتر هنرمندی دیگر در شبکههای اجتماعی بدون اندک اطلاعی علیه نظام هر حرفی میزند آنوقت عوام هم تمام ذهنشان به چنین مسائلی سوق داده میشود. در کنار همه این امور مسئولی دیگر میگوید کاش گزک دست رسانههای بیگانه که منتظر چنین مسائلی هستند ندهیم؟ چنین سخنان نسنجیدهای واقعا مبهوت کننده است. برقراری قانون در یک کشور اگر میخواهد گزگ بدهد بگذارید داده شود. مگر دستگیری و حبس تعداد زیادی از افراد سرشناس در آمریکا رخ میدهد کسی موضعگیری میکند اگر هم میخواهند در مقابل ما چنین موضعی داشته باشند بگذاریم داشته باشد و از کنارش مانند هزار مسئلهای که جو علیهمان راه میاندازند، بیاندازند.
مسائلی از این دست که شرح آن کامل در خطوط فوق رفت، درد جوامع جهان سوم است. از مسائل دیگر برایشان چنان غولی میسازند که دیگر به پیشرفت فکر نکنند. به یاد دارم در آن موضعگیریهای کذایی سال 1388 بهمن قبادی -که فیلمهایش را بسیار دوست دارم- از قول چند هنرمند از عباس کیارستمی خواسته بود چرا استاد اظهار نظر نمیکنی؟ نامه کیارستمی فصل الخطابی به چنین جوهای کذایی بود که هنرمند خودش بهتر میداند کی باید اظهار نظر کند و اگر هم چنین عملی را بخواهد انجام دهد در آثارش گوشزد میکند نه با چنین اعمالی. سالِ بعد ابراهیم حاتمی کیا در برنامه راز به نحو احسن این مسائل را باز کرد و در موردش اشاره داشت: «هنرمند در آثارش باید آنچیزی را که حس میکند و به نفع نظام است بازگو کند و گزارش یک جشن تحلیل من از مسائل است.»
نمیخواهم با نوشتن چنین مسائلی متهم به طرفداری از جناح خاصی شوم و برخی دوستان بگویند یک طرفه به قاضی رفته است، در آن سو هم این جریان وجود دارد. نمونهاش حواشی فیلم پایاننامه که مخالفان آن را از مخالفین نظام دانستند! خوشبختانه چنین افرادی که چنین جملاتی را در هر دو جناح به کار میبرند هم اندک هستند هم موضعگیریشان بر اهل هنر افشا شده است. در «آکادمی هنر» دو فیلم پایان نامه و پاریس تا پاریس به عنوان بدترین فیلمهای جشنواره بیست و نهم فجر شناخته و فیلم خیابانهای آرام جزء بهترینها شناخته شد. رد هر دو فیلم پایاننامه و پاریس تا پاریس تنها به دلیل مسائل سینمایی بود و همان زمان هم یادداشتی در این مورد خود نوشتم که چرا این دو فیلم که یکی پز مبارزه با گروه مخالف سال 1388 و دیگری خود را سرودی ملی میداند چیست. هر دو ضعیفترین محصولات سینمایی جشنواره پیش بودند که هیچ ارزشی از نظر سینمایی، منتقدان برای آنها قائل نبودند؛ نه اینکه کسی بخواهد به دلایل غیرسینمایی و خارج از متن دو فیلم را مورد غضب قرار دهد. به زعم همان افراد اگر شخصی -به دلایل غیرسینمایی- خیابانهای آرام را یک فیلم بد لقب دهد پایاننامه را شاهکار از حامیان نظام و اهل فن پنداشته میشود! برای اهل هنر ذات هنر در زیبایی و امر متعالی است نه هر آش شعله قلمکار! اگر فیلمی به ضرر مصالح نظام باشد خود هنرمندان –البته همان خواص که واقعا خواص هستند- به موقع به آن اثر واکنش نشان میدهند.
متأسفانه مشکل ما تا زمانی که گروهی از این امور میخواهند سوء استفاده کنند حل نخواهد شد. در این چند سال خواص هم امتحان خود را پس دادند و مشخص شد چه کسی واقعا میداند کِی و به چه نحو به مشکلات اشاره کند. افرادی مانند کیارستمی، حاتمی کیا، مجیدی، عسگرپور و ... بسیار کم شدهاند که بدانند گفتمان امروزه جامعه ما چگونه است و مطابق با آن لب به سخن گشایند.
نه دين ما بجا و نه دنیای ما تمام
از حق گذشتهایم و به باطل نمیرسیم
دیدگاهها