گوستاو کلیمت؛ ماده-صورت / خوانش تصویر؛ شماره ی نوزدهم
- توضیحات
- نوشته شده توسط محسن رحمانی
- دسته: خوانش تصویر
- منتشر شده در 1394-11-12 13:46
در فلسفه ارسطو رابطهی ماده و صورت، رابطهای درونی است و هستی شناسی آنها در هم گره خورده است. هرصورتی مادهای دارد و هیچ مادهای بیصورت نیست. بسط ایده ارسطو در نقاشیهای گوستاوکلیمت این رابطه را به رابطهی ماده -موضوع پیوند میدهد و این پرسش را پیش میکشد که اهمیت ماده در نقاشی چیست؟ و موضوع تا چه اندازه مرزهای معناییش را بر ماده استوار میکند؟
در نقاشیهای کلیمت موضوع، زنی زیبا است، با بدنی که در پارچههای زربافت پنهان شده و تا سرحد ممکن به جهان بیرون چنگ انداخته است. آنچه این فیگور زیبا را به قابی هنری بدل میکند، تنها یک زیبایی فرمال نیست. تنها یک چشمانداز متوازن و متعادل نیست بلکه این زیبایی معنایی را در درون خود پنهان کرده و آنچه موضوع را سویهای پنهان میدهد و آن را به جهان تاویلها پرتاب میکند،ماده است. انتخاب طلا در کارهای کلیمت همواره قاب را در مقابل این ایده قرار میدهد که این زیبایی از جنس مادهای است که مازادی تاریخی را در دل خود حمل میکند.طلا همزمان سرمایه و مبادله را حاضر میکند. دالی با مدلولهای بی شمار. آنچه در سطح فرمال امری زیبا است، در سطح محتوا، یکی از بنیادی ترین مسائل انسانی را نشانه میرود .پرسش از ارزش، سرمایه و منطق مبادله.
کلیمت رابطه ماده و صورت را به آن ایده ارسطویی باز میگرداند، به آن ضرورتی که آنها را به هم پیوند میدهد و معنای نهایی را از همزمانی آنها خلق میکند. کلیمت بر سطح این پارچههای زربافت حفرههای سیاهی را تصویر میکند، حفرههایی که فضای تهی این زیبایی را نشان میدهد و همچون امر منفی با نفی امر زیبا ما را با جهان ماده روبرو میکند. با مادهای که رنجی تاریخی را در دل خود پنهان کرده و امر زیبا که همواره سایهای شده برای تاریک کردن این رنجها.
چشمهایی بر سطح فیگور به ما خیره شده اند. چشم هایی که معنای نگاه را باژگون میکنند و این بار ما را از مقام سوژهای که چشم دوخته پایین میکشند. سوژه خود را در برابر نگاهی مییابد که بر خویش چشم دوخته است. نگاهی که به درون خم شده و پلی شده برای عبور. راهی برای گذر از صورت به ماده و تاکیدی بر اهمیت ماده. این ماده است که صورت را جان میدهد و این صورت است که مرزهای ماده را متعین میکند. دیالیکتیکی میان تناهی و نامتناهی.