نقد فیلم مارموز کمال تبریزی، نه انتقادی و نه سیاسی
- توضیحات
- نوشته شده توسط بهروز صادقی
- دسته: تحلیل سینمای ایران
- منتشر شده در 1397-10-05 01:12
کمال تبریزی شهرت خود را به دلیل شوخی با موقعیتها و تیپهایی دارد که روی کاغذ خط قرمز محسوب میشدند و به همین سبب او توانست کمدی خود را چند پله جلو ببرد. «لیلی با من است» اوج شوخی با موقعیت رزمندگان، اعتقادها و بیاعتقادیها، رشادت و ریا بود و شاید هنوز در میان کارهای اکران شده او بهترین باشد. «شیدا» نیز شوخیهای خوبی را در کنار یک داستان عاشقانه میان مجروح جنگ و پرستار داشت و «مارمولک» موقعیت او را از جنگ، میان جامعهی روحانیت و امام جماعت یک مسجد برد. گرچه مارمولک بیشتر موقعیتهای خود را مدیون کپی از نسخه انگلیسی نیل جوردن است؛ اما فراموش نکنیم «ما فرشته نیستیم» فیلم خوبی در کارنامه جوردن محسوب نمیشود، ولی مارمولک به خوبی ایرانیزه شده بود و جزء فیلمهای خوب کمدی شناخته میشود. در کنار اینها تبریزی بهترین اثر خود را در یک طنز انتقادی به نام «خیابانهای آرام» ساخت که کنایههای خوب ضمنی در لایههای مختلف فیلم به فضای سیاسی آن روزها داشت ولی رنگ اکران را ندید و حال این فیلمساز پس از چند فیلم ضعیف، کمدیِ ضعیف دیگری را روانه اکرن کرده است.
با این مقدمه وارد نقد خود فیلم میخواهم بشوم و دلیل آوردن آن این است که این حجم ضعف در یک فیلم برای تبریزی -که به خوبی کمدی را میشناسد و در همین مارموز مایههایی از آن وجود دارد- عجیب به نظر میرسد و این تنها به خود کارگردان بازنمیگردد، بلکه فضای ممیزی و عدم اکران فیلم خوب «خیابانهای آرام» یک فیلمساز را به جایی میرساند که شوخیهای درجه چندمی و اینستاگرامی در مورد برخی موقعیتهای مشهوری که دست به دست در میان مخاطبان فضای مجازی گشته را به سطح یک فیلم درآورد.
در مرکز داستان، قدرت (با بازی حامد بهداد) سودای رسیدن به نمایندگی مجلس شورای اسلامی را دارد. او از یک دانشجوی ساده و عشق موسیقی به دلیل سرکوب عواطفش به تندروها یا دلواپسان پیوسته و چماق به دست شده است. پس از یک موقعیت اشتباه نانش در روغن میافتد و حزبی -که کنایه به حزب اعتدال است و اینجا- به نام وحدت ملی یا آبی او را برای سرلیست نامزدهای مجلس انتخاب میکند. به یکباره قدرت وارد یک ملغمه از همه رنگ میشود و کل قصه از دست میرود.
با توجه به مابهازای بیرون داشتن پستها و نهادهای مختلف، فیلم از یک منطق مشخص برخوردار نیست. حتی قدرت را نمیشود به شخص خاصی لینک کرد. این موضوع چه برای فرار از ممیزی یا ارجاع به وضعیت بد 1384 به بد مدنظر بوده، موقعیتها تعیین کننده شخص مابهازای بیرونی شوخی میشوند. شروع فیلم کاملا قابل قبول است و به خوبی قدرت و خواستهاش را برای ما در یک موقعیت طناز معرفی میکند، اما به محض ورود به تیکه پرانیهای سیاسی و شوخی با تکه کلامها، موقعیتهای رخ داده در فضای سیاسی همه چیز از دست میرود. مهمتر از همه موقعیت قهرمان ملی شدن قدرت درخشان است و کمدی میتوانست با شکل گیری پیش رود، اما باز هم کارگردان همچون فیلمنامه نویسش بیشتر شیفته شوخیهای اینستاگرامی شدهاند و قصه و ایدهاشان را فراموش کردهاند. گریزی به «تقدیم به رم با عشق» وودی آلن بزنیم که چگونه لئوپولدو پیزانللو (روبرتو بنینی) در یک موقعیت اشتباه، مسیر زندگیاش با رسانهها عوض میشود و ایده چگونه پر و بال گرفته است. در اینجا نیز همان ایده خوب شکل میگیرد ولی رها میشود و به شکل غم انگیزی اثر کمدی تبدیل به یک اثر نخ نما با شوخیهایی میشود که بارها و بارها در اینستاگرام شنیده شده، صداگذاری شده و ...
مشکل اساسی دیگر فیلم آن همه ارجاعات برون متنی است که شاید جز طبقه متوسط درگیر با فضای سیاسی، دیگر طبقات اجتماعی یکی درمیان آنها را متوجه شوند یا اصلا برایشان جذابیت نداشته باشد که آن را دنبال کنند. به طور مثال تیکه (به این دلیل تیکه نوشتم چون کنایه در لایه ضمنی و به مقصودی است ولی اینجا تنها مزهپرانی است) به بست نشستن در شاه عبدالعظیم که ارجاعی به بس نشستن اطرافیان محمود احمدی نژاد است. چنین شوخیهایی را مخاطبان بارها در اینستاگرامشان دیدهاند و آنقدر هم زیاد با هر کدام از آنها شوخی شده که حد ندارد و برایشان جذابیتی ندارد. این ارجاعات برون متنی نسبت به نهادهای مختلف و موقعیتهای مختلف به صورت تکرارشوندهای وجود دارد. وزارت ارشاد و مشکلاتش به موسیقی و مجوزها، شورای نگهبان و رد و تایید صلاحیتها، وزارت اطلاعات و رها کردن افراد عادی تمام اینها نیاز به شناخت دارند و نه تنها آن مشکل تاریخ مصرف دار بودن آثار تبریزی را برجسته میکند بلکه فیلم اساسا به هیچ درد برخی مخاطبان غیرشهرنشین ایرانی و به کل غیرایرانی نمیخورد.
بازگردیم به اساس طنز و اینکه یک طنز چگونه شکل میگیرد. طنز به معنای افسوس کردن و طعنه زدن و در ادبیات بیان وجه انتقادی به صورت خندهآور و معادل ساتیر اروپایی به معنای انتقادی است. (رک. تاریخ طنز در ادبیات فارسی، حسن جوادی) گرچه طنز برخنده استوار است اما باید موجبات تفکر را فراهم آورد و وسیلهای برای آگاه کردن مردم از رواج ظلم و بیاعتباری فضایل اخلاقی در جامعه باشد. (رک. تاریخ طنز و شوخ طبعی، علی اصغر حلبی) این گونه طنز برای اولین بار اتفاقا در سیاست و نقد و کنایه به زمامداران توسط عبید زاکانی در ادبیات ایران انجام شده است. با این تعاریف ما نمیتوانیم «مارموز» را اثری طنز بدانیم چون نه بار انتقادی دارد و نه به نظرم اساسا سیاسی است چون از هر نظر و تئوری دادنی در سیاست و حتی فرهنگ سیاسی کشور دوری میکند. قدرت، تندرو وابسته به هیچ گروهی نیست و این خودش است که برای خود گروهی دست و پا کرده است. شباهت زیادی به احمدی نژاد دارد اما کارهای روحانی را نیز انجام میدهد. در درام اما ژانر کمدی در پایین ترین سطح خود از نظر ارسطو (رک به فن شعر) تقلیدی از اطوار و اخلاق زشت –نه بدترین صفات انسان- است که موجب ریشخند و استهزا شود.
اگر تعاریف کمدی را درنظر بگیریم مارموز را میتوانیم یک از درجات پایین کمدی در نظر بگیریم که سعی بر تقلید رفتار زشت و ناپسند برخی نمایندگان، دولتمردان و جریانهای سیاسی کشور است. فیلمنامه قرار نیست بر پایه قصه اصلی خود و بزنگاهی که در درام شکل گرفته پیش رود، بلکه این تک شوخیها و موقعیتها هستند که قدرت را به جلو میبرد به همین دلیل است که برای بار دوم وقتی پایش به وزارت اطلاعات باز میشود موجی از کارهای مختلف و بیربط را انجام داده است. نمونه خوب طنز سیاسی کار پیشین تبریزی «خیابانهای آرام» است که جامعه در کل درام بدون شناخت ترسیم میشود و البته که کنایههایی چون دزدی مجسمههای شهر و غیره ارجاعات برون متنی هستند اما از دل متن بیرون نمیزنند. شرایط سیاسی ایروان، تیمارستان، روابط قدرت طوری ترسیم شده که در لایههای ضمنی به خوبی میتوان انتقادهای مختلف را مشاهده کرد. مارموز بدون داشتن هیچ هدفی پیش میرود و مشکل اساسی دیگرش این است که به همه چیز میخواهد گریزی بزند. تمام مسائل نخنمایی که در اینستاگرام دیدهاید باید به آن مزهپرانی بشود و آنقدر این آش شور میشود که دیگر قابل جمع کردن نیست. نمونههای مختلفش ارتباط مشاور قدرت (یعنی نصرت با مرغش) و ارجاع به مشاور رئیس جمهور و برخی اتهامات ارتباطات ماورائی به او، اشتباه امام جمعه تهران و مکالمه تلفنی با خبرنگار صدای امریکا، رنگ آبی و قرمز، اعتدال و وحدت در حزب، کاندیداهای مشهور اصولگرایان که در لیست اصلاح طلبان وارد مجلس شدند، اشتباه تلفظ کردن قدرت در برخی کلمات و ارجاع به اشتباهات نمایندگان مجلس و بیشمار از این ارجاعات است که با گشتی در اینستاگرام با انبوهی از آنها مواجه خواهیم شد. شاید فیلمنامهنویس که طنز نویس خوبی در روزنامه قانون بوده نتوانسته در این مدیوم هم گزنده باشد، هم مسئله داشته باشد و هم بتواند قصه را پیش ببرد.
دیدگاهها
این کجاش کمدی بود البته بهداد خوب بود توش
آقا جان شما مطلب را نخوندی شیدا یکی از فیلمای کمال تبریزیه لیلا حاتمی بازی می کنه