درد را از هر طرف که بخوانی درد است؛ فرقی نمیکند در شرق یک سرزمین باشد یا در غرب. در شمال آن باشد یا در جنوب. فارغ از متفاوت بودن رنج و آلام هر منطقه جغرافیایی آنچه که مربوط به اشتراک ضمیر انسانی است، در تمامی اقلیمها یکی است. دردی همچون مرگ و فقدان عزیز، درد جدایی، درد طرد شدن و تنهایی و همینطور درد ندانستن چیزهایی که گاه در برهه ای از زمان ما را در چنبرهی تردید و توهم گرفتار میکند.
ادامه مطلب آتابای: جهان دردمند یک مرد
در جهان پر ملال امروز میان انبوهی از عادات و شیوههای تکراری، گاه تجربهی زیستی جدید مسیری تازه پیش روی انسان گشوده و فصلی نو در زندگی او رقم میزند. تجربهای که میتواند به تبلور اندیشهای بینجامد و به درازای عمری طول بکشد.
فیلم سرزمین آوارهها، روایتی مستندگونه از زندگی کوچ نشینی زنی به نام فرن در آستانهی شصت سالگی است که بخشهای مهمی از زندگی خویش همچون شغل، همسر و خانه اش را از دست داده و حال تصمیم میگیرد مسیری دیگر برای ادامه ی زندگی انتخاب کند. بنابر این چهار دیواری خانه ی خویش را رها کرده، سوار بر چهار دیواری متحرک ( ماشین ون ) میشود؛ از شهری به شهر دیگر و از صحرایی به صحرای دیگر زندگی کوچ نشینی را در پیش میگیرد. فرن برای گذران این نوع زندگی خویش شغلهای مختلفی را تجربه میکند. از کار در شرکت آمازون گرفته تا کار در رستوران و نظافت سرویس های بهداشتی و فعالیتهای خدماتی دیگر... او در طول این مسیر با آدمهای گوناگونی روبرو میشود. انسانهایی با دغدغههای متفاوت که اغلب سالهای جوانی خویش را در کنار خانواده و جامعه سپری کرده و حال در دوران بازنشستگی با کوله باری از تجربیات تلخ و دردناک به زندگی سیار رو آورده تا در پناه طبیعت و در کنار افرادی شبیه به خود، آرامش از دست رفتهی خویش را باز یابند.
وقتی زبان صریح، از انتقال معانی ناتوان میشود، زبان ضمنی و اشارهوار در دایرهای از واژگان و لغت اندیشهای نهان میسازد. اندیشهای که با رمزگشایی و نشانه شناسی عیان شده تا روح مخاطب را بیش از پیش در چالش کشف معانی به لذت فهمیدن برساند. به عقیدهی فردیناند دو سوسور زبانشناس، زبان، نظامی از نشانههاست. نشانههایی که در بطن جامعه حیات دارند و حامل اندیشهاند. او برای نشانهها دووجه قائل است : دال و مدلول. دال جنبه مادی نشانه به شمار میرود که در زبان، همان حروف مکتوب کلمه است و مدلول، مفهوم ذهنی که نشانه یا کلمه به آن ارجاع داده میشود. دال، گاه به جای مدلولِ واحد، مبین چندین مدلول گوناگون و بعضاً متضاد میشود که در اینجا چند معنایی بودن مطرح شده و ویژگی تفسیر و تأویلپذیری را در متون مختلف امکان پذیر میسازد.
جبر که میآید پا را به زمین گره میزند، چشم را از دیدن محروم میکند، گوش را از شنیدن آواها میزداید، و دست را از یازیدن بلندیها کوتاه میکند. اما نه میتوان از دل هوس شنیدن آواز رنگی زندگانی را زدود و نه جرقهی روشن تماشا را خاموش کرد. دست که کوتاه بشود گاه برسرعت قدمها افزوده میشود و پا که بایستد هوس پروازش طغیان میکند. قدمهای ناتوان در تمنای پیش رفتن و دستان خالی فقیر در داشتن نداشته هاست. نه میشود تمنایش را با جبر محرومیت محروم و نه آرزوی تصاحب بهترینهایش را چهار میخ میخکوب کرد. نبردی دارد انسان به وسعت زندگی که در پی آن گاه صعود بوده است و گاه سقوط.
ادامه مطلب نقد فیلم متری شیش و نیم؛ از قربانی تا قربانگاه
ساعت زمان را چگونه یارای جاودانگی است، وقتی لحظه به لحظهی حیات انسان در گیرودار چرخ دنده های آن به گذشته پیوند میخورد. از حقیقت زمان چه گریزی است وقتی حادثهی عظیمی به نام زندگی در انحصار آن شکل میگیرد و میلیونها حادثهی کوچک در گذر آن متولد میشوند. در تکرار این روز و شبهای زمین که حادثههای زندگی رنگ میگیرند و گاه رنگ میبازند، چه انتظاری از سپیدی مطلق و چه واهمهای از تاریکی که روزی، سیاهی به سپیدی میگراید و شبی، روشنایی در اندرون سیاهی روانه میشود و لحظه ای میان شب و روز، خاکستری رنگی میشود از این دو. آری زمان همواره در پی ماست، به گذشته پیوند میخورد و از تاثیر آن گریزی نیست. به عقیدهی هانری برگسون فیلسوف فرانسوی با تمامیت به زندگی خود ادامه میدهد ، حال ما را میسازد و تعیین کنندهی افعال کنونی ماست.
ادامه مطلب نقد فیلم همه میدانند اصغر فرهادی؛ روزنهای از گذشته
مقدمه:
فرهنگ، قالبی از معناهاست، متولد شده در طول تاریخ؛ سیال و پویا در طول زمان؛ از جامعهای به جامعهی دیگر، از سرزمینی به سرزمین دیگر و از قلمی به قلم دیگر منتقل میشود، رشد میکند و عینیت مییابد؛ گاه این معنا برای انتقال خود فرمی سمبولیک و نمادین پیدا میکند که بر آن نامی همچون اثر هنری اطلاق می شود. این اثر هنری، خواه در قالب نوشتار، خواه در قالب شنیدار، خواه بصری، تمام معناهای فرهنگی را بهطور نامحسوس در دل خود سازماندهی می¬کند. این معناهای پنهانشده، با نام متن فرهنگی یا موضوع فرهنگی معرف یک جهانبینی در اجتماع میشوند، نمایندهی ایدئولوژی یک جریان میشوند؛ و در بستر متحرک یک جامعه موضوعیت پیدا میکنند. بدین ترتیب، در بطن جامعه است که موضوع فرهنگی معنا میگیرد و رخدادها، تحرکات و تحولات جامعه است که یک متن فرهنگی را متبلور کرده و به آن نمود میدهد.
ادامه مطلب روایتی قدیمی در دل واقعیتی امروزی، متنِ فرهنگی: «فروشنده»ی اصغر فرهادی