چکیده:
در این مقاله سعی بر آن داریم که به بررسی ویژگیهای گفتهپردازی در یسنهای نهم و دهم اوستا بپردازیم. یسنهای نهم و دهم و یازدهم اوستا سه فصل از کتاب یسنهای اوستا هستند که بر روی هم هوم یشت نام دارد، زبان یسنها یکی از مهم-ترین و کهنترین بخشهای اوستاست. یکی از نمودهای گفتهپردازی ضمایرشخصی وشناسههای افعال به عنوان تکواژهای وابسته دستوری هستند که در یسنها از جمله در یسنهای نهم و دهم به روشهای گوناگونی به کار رفتهاند: اول شخص مفرد، اول شخص جمع، سوم شخص جمع، دوم شخص مخاطب و غیره که مدام تغییر کرده و این تغییر ضمایر و شناسهها در گفته پردازی موجب اتصال و انفصال گفتمانی در یسنهای نهم و دهم شده که خود سبب تولید معنا میگردد. از طرفی افعال وجهی خواستن، توانستن، بایستن و دانستن نقش مهمی را در معنای گفتمان ایفا میکنند. روش به کار رفته برای بررسی ضمایر، شناسهها و افعال موثر نشانهشناسی مکتب پاریس است. هدف از این مقاله نشان دادن چگونگی تولید معنای عرفانی و شیوه گفتهپردازی در یسن های نهم و دهم اوستا است.
چکیده:
این مقاله سه رمان به نام های مدراتو کانتابیله، عاشق و درد، از مارگریت دوراس نویسنده قرن بیستم را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. هدف نگارنده از پرداختن به این آثار، دست یافتن به جایگاه و اهمیت سکوت است. مسئله مورد توجه، سکوت شخصیتها و وجود رابطهای مستقیم بین سکوت و احساس است. در واقع این سکوت نشأت گرفته از احساساتی غالباً ناخوشایند بوده و این احساسات ریشه در تنهایی شخصیتهای داستان دارند. گاهی نیز میتوان سکوت کنشگران اصلی را به عنوان عامل بروز احساساتی منفی نظیر ترس، اندوه و ناامیدی در کنشگران مقابل آنها قلمداد کرد. البته در کنار تمامی این احساسات ناشی از سکوت ،«خشم» به عنوان احساسی مشترک جلب نظر میکند. از آن جایی که تمامی رمانهای مذکور بیان کننده حالات و احساسات شخصیتها هستند، بنابراین برای پرداختن به مسئلة سکوت دراین سه اثر، از نشانه-معناشناسی احساس مدد جستهایم. در واقع با شناسایی و بررسی روند تولید آن احساسات، به درک معنای سکوت و نقش واهمیت آن در آثار این نویسنده دست یافتیم.
کلید واژه ها: سکوت، احساس، تنهایی، خشم، معناشناسی
چکیده:
در این مقاله قصد داریم ترجمه سه اثر از اریک امانوئل اشمیت را بر اساس آرای نظری اومبرتو اکو در باب ترجمه بررسی کنیم. این سه اثر عبارتاند از میلارپا؛ ابراهیم آقا و گلهای قرآن؛ اسکار و بانوی گلیپوش که با استفاده از آرای نظری اِکو و پلانهای زبانی لویی یلمسلف خواهیم دید آیا مترجم توانسته به ترجمهای دنیا به دنیا دست یابد یا خیر. چند سؤال اساسی در این تحقیق مطرح میشود: آيا مترجم توانسته است ایدئولوژی و دنیای نویسنده را انتقال دهد؟ هدف از اين مقاله آن است كه نشان دهيم تا چه اندازه مترجم در كارش موفق بوده و به دنياي نويسنده دست يافته است. بدین منظور، در ابتدا دیدگاههای نظری اومبرتو اِکو در خصوص ترجمه را مرور کرده و سپس در سه بخشِ واژه، نحو و مشکلات سبکی ترجمه فارسی این سه داستان را بررسی میکنیم؛ این پژوهش از سه بخش تشکیل شده که طی آن به توضیح نظریات اِکو و تحلیل انتخابهای مترجم پرداختهایم تا نشان دهیم مترجم چگونه و به چه شیوههایی دنیایی را که نویسنده در کتابش ترسیم کرده، انتقال داده است. همچنین مشکلات و موانع ناشی از اختلاف ساختار زبانی فرانسه و فارسی و تفاوتهای سبکی و فرهنگی را که در مسیر مترجم قرار داشته بررسی کرده و راهی را که مترجم برای از میان برداشتن آنها پیش گرفته است، نشان دادهایم. در پایان، مشاهده کردیم که مترجم توانسته در اکثر موارد دنیای نویسنده را انتقال دهد، اما در انتقال فرم و سبک نویسنده چندان موفق نبوده است.
کلیدواژهها: ترجمهی دنیا به دنیا، کمابیشی، داد و ستد در ترجمه، وفاداری به متن.
جلال آل احمد با داستان های کوتاه "زن زیادی" به معضلات اجتماعی جامعه ایران پرداخته است. ما با استفاده از روش نشانه-معنا شناسی اجتماعی نشان خواهیم داد آنچه به "من" شخصیتهای داستان معنا می دهد حضور دیگری است. "ديگري" به شيوه هاي مختلفي در داستانها ظاهر مي گردد: شبيه سازي، به صورت رابطه تخيلي، سياست و پذيرش و جدايي. و این دیگری یا به وضوح بیان شده مثل داستان "خانم نزهت الدوله"، خانمی از طبقه اشرافی که سه بار طلاق گرفته و باز به دنبال شوهر ایده آل خود می گردد، یا مانند "زن زیادی" این دیگری "او" ضمیر سوم شخص مفرد می باشد که در واقع شوهر اوست. یا به صورت "نگاه دیگری" در داستان "مسلول"، یا "رد پای دیگری" در داستان "جا پا" و غیره. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است : یکی از مواردی که شخصیت داستان را دچار بی معنایی کرده است بحث عادت و تکرار است که در برخی داستانهای این مجموعه به چشم می خورد. برای یافتن معنا، محرکی لازم است ، مثلا یک حس عاطفی که این دور تکراری برنامه های روزانه را بشکند و شخصیت را از دور و تسلسل خارج کند یا به عبارتی روند عادتها را بگسلد. شخصیت داستان به دنبال مستمسکی می گردد که دسترسی به معنا و ارزش را برایش هموار کند .
ادامه مطلب نشانه-معنا شناسی اجتماعی "زن زیادی" اثر جلال آل احمد حضور"دیگری" برای ساخت معنای زندگی "خویش"
سخن از نشانهشناسي تئاتر اندكي مشكل است زيرا با يك نظام نشانهاي سر و كار نداريم؛ بلكه چندين نظام نشانهاي در هم آميخته ميشود، حركات بدن، گفتوگوي ميان بازيگران، صدا، نورپردازي، صحنهآرايي و غيره همه در توليد معنا دخيل هستند. در واقع هر نمايشنامهاي كه نوشته شده بايد براي اجراي روي صحنه دوباره نوشته شود زيرا همانگونه كه آن اوبريفلد ميگويد: «هر نوشته تحت قالب نمايشنامه تابع زمان حال است». در واقع آنچه مهم است گفته پردازي دوباره ميباشد كه به شكلهاي مختلف نمود پيدا ميكند. اين امر به عهده كارگردان است كه ديالوگها را به چه شيوهاي تغيير دهد، چگونه صحنه آرايي كند، روايت داستان را به چه شكل تنظيم نموده، از چه جلوههایي استفاده كند تا تماشاگر را جذب نمايد.
ادامه مطلب نشانه-معناشناسي نور در تئاتر ويتسك / تحليل دريافت معنا از طريق حواس
نمايش عجايب المخلوقات به يكباره و از همان ابتدا با تفكري بر زيباشناسي حركات نمايشي خود را به مخاطب معرفي ميكند
ادامه مطلب زيبايي شناسي صدا در نمايش عجايب المخلوقات از ديدگاه نشانه شناسي مكتب پاريس
نشانهشناسي ديداري[1]، يكي از شاخههاي نشانهشناسي است كه امروز طرفداران زيادي پيدا كرده است. موضوع مورد بررسي اين شاخه از نشانهشناسي، تصوير[2] يا به عبارت دقيقتر آيكون (شمايل)[3] است.
ادامه مطلب يادداشتهايي درباره نشانهشناسي ديداري