نقد فیلم مغزهای کوچک زنگ زده هومن سیدی؛ رویکرد خشونت ژیژک بر حکایت چوپان و گوسفندها
- توضیحات
- دسته: روانکاوی
- منتشر شده در 1397-07-22 19:48
هومن سیدی در پنجمین فیلم سینمایی بلند خود روایت صریح و بیپردهای از خشونت، حاشیهنشینی و آدمهایی از بطن سیاه و فراموش شده جامعه را به تصویر کشیده است، تصویری که پیش از این به صورت کپی صرف و نصفه و نیمه در آفریقا، سیزده و اعترافات ذهن خطرناک من به تصویر کشیده بود، اما در آخرین ساخته خود از فرم شکلی تصنعی فراتر رفته و اجرایی مبتنی بر محتوا داشته است. کارگردان در حد توان با الگوبرداری بجا، روایت خود را در چهارچوبی استاندارد جلو میبرد. فیلم به صورت آشکارا منطبق با فیلم «شهر خدا» (فرناندو میرلس | 2002) و آن نوع سینما بوده و کارگردان در فیلمنامه و پرداخت تلاش زیادی در ایرانیزه و بومی کردن آن داشته است.
خشونت هولناک و لجام گسیختهای از مغزهای کوچک زنگ زدهای که به تبعیت، فرمانبری و زندگی سگی خود قانع هستند در قالب قابی سیاه، تلخ ولی همدلی برانگیز از فضای معاصر و ملتهب جامعه عینیت داده شده است. فیلم به سان یک فریاد خاموش از جهان گوسفندانی است که بی چوپان به بیراهه میروند و زمانی که به دلیل جبر زمانه مجبور به شورش میشوند، گمراه شده و در تعلیقی کشنده متوجه این واقعیت دردناک میشوند که سرنوشت محتومشان نابودی است.
جهان بینی اصلی جغرافیای فیلم براساس خشونت بنا نهاد شده است. خشونتی که ریشه در ذات بشر دارد و موجب تکرار و توالی ترس در جامعه و گاه خود این ترس دائم باعث بروز خشونت غیرقابل مهاری میشود که در بستر جامعه شکل میگیرد.از سویی دیگر طبق نظریات اسلاوی ژیژک (فیلسوف، منتفد هنری و سیاستمدار اسلوونیایی)، خشونت در سه شکل کنشگرایانه، کنش پذیرانه و سیستمی بروز مییابد[1] که در «مغزهای کوچک زنگ زده»، با خشونت کنشگرا؛ روح حاکم بر رهبری یک چوپان، ترس و جنایت همیشگی، خشونت کنش پذیر؛ تبعیض و در انتها طغیان گوسفندان و خشونت سیستماتیک و فساد ذاتی جامعه مواجه هستیم.
خشونت کنشگرا به صورت آشکارا و مفهومی تاریخی و دارای سبقه دارد. بروز عریان عصبیت که پیدایش سرمایهداری شکل جامعتری به خود گرفته و منجر به جنایت و ارعاب شده است. شکور به عنوان برادر بزرگتر، شکل عینی این نوع خشونت را متصور شده و سرنوشت انسانهای پیرامون خود را به سان الگوی رفتاری یک چوپان با گوسفندان خود شکل داده و در تعاملی پیش برنده ضمن وضع قانون به عنوان حاکم، خود قدرت برتر در تصمیم گیری و اعمال مجازات است. کنشگر جماعت را به صورت مستقیم و فیزیکی به دفاع واداشته و خود مقامی والا یافته و دست نیافتی مییابد. سکانسهای برخورد شکور با شاهین و زیردستانش در نیمه اول فیلم نمود این شکل از خشونت است.
در خشونت پنهان ما با شکل کنش پذیر و سیستمی مواجهیم. در خشونت کنش پذیر ما با شکل ایدئولوژیک قضیه روبهرو هستیم که به نوعی تاثیر کنشگرایان را به صورت تنفر و تبعیض نهادینه میسازد. فضایی که فرد مداوم در جایگاه حاکم و محکوم بوده و در پی سرکوب خود و دیگری است. این نوع از خشونت در ناخودآگاه و خودآگاه کنشگر جای میگیرد و از درون میل به طغیان و خودسوزی همزمان کنشگر را سبب میشود. شاهین به عنوان یک گوسفند که سالها توسط برادر بزرگ خود مورد ترس واقع شده (در نیمه اول فیلم)، با طغیان به مرور در نیمه دوم فیلم از یک سو خود را در جایگاه بالاتری میبیند و از سویی دیگر دست به خود ویران گری میزند. این مسیر به صورت نهفته در شاهین از کودکی وجود داشته اما تحقیرهای مداوم سبب شکل گیری خشونت نهفته است که اولین بروز آن سر بریدن پرنده است.
خشونت سیستمی به عنوان ضلع اصلی این مثلث بستر ایجاد و بروز این موضوع است. فضای حاشیهای پیرامون تهران به عنوان یک محیط مهجور، آرام آرام این پرخاشگری را بارور ساخته و تا مرز انفجار میرساند. تاثیرات فاجعه باری که ساختارهای اقتصادی و سیاسی بر فضای پیرامونی مرزهای خود تحمیل میکند، باعث به وجود آمدن اجتماعی ترسناک و مملو از تلخی شده است. سیستمی که با فساد ذاتی و نهادینه خود به صورت غیرقابل کنترل زمینه بروز این پدیده شوم اجتماعی را موجب میشود. شهروز به عنوان گوسفندی که در انتهای فیلم به مدد خشونت سیستماتیک خود یک چوپان ترسناک مبدل شده و قاب آخر فیلم موید این نکته است.
علیرغم تمامی ارزشهای فیلم، مشکل اصلی فیلم به لحن دوپاره و عدم حفظ یکپارچگی روایت و شخصیت پردازی است، از ابتدای فیلم تا زمانی که شاهین با بازی استاندارد و درخورد توجه نوید محمدزاده در قالب یک گوسفند مطیع تابع اوامر برادر بزرگ خود است، همه چیز به خوبی پیش میرود ولیکن از لحظهای که میل به طغیان و قدرت گرفتن شاهین آغاز میشود فیلم نمی تواند به سرپایی نیمه اول خود باشد.
فارغ از کارگردانی قابل توجه سیدی، تصویربرداری و موسیقی فیلم از نکات حایز اهمیت در این فیلم است. همچنین یکی از نقاط قوت فیلم بازیهای آن است به خصوص فرهاد اصلانی که از درخشانترین بازیهای این سالهای سینمای ماست، تصویر رییس و دیکتاتوری است که به فکر بقای خانواده است، اصلانی با بازی کاریزماتیک خود به خوبی این شخصیت را باورپذیر ساخته است.
مغزهای کوچک زنگ زده درام سیاه و تلخی است که در دام پلشتی موضوع خود نیافتاده و در بیشتر زمان خود روایت زنده و جذابی از آدمهای حاشیه ای و ترسناک کلانشهر تهران ارائه میکند و قاب آخر از پسرک ترسناکی که نه مثل برادر بزرگ خود چوپان منصفی است و نه مثل برادر دیگر خود گوسفندی رام است، بلکه تصویر مخوفی است که نسل جدید از چوپانان.
[1] ژیژک با مفاهیم روانکاوانه لاکانی امر واقع، نمادین، امر خیالی که به واسطه میزان درک شدهگی سوژه از خشونت و گزاره الهی/ اسطوره بنیامین که مبتنی بر تمایز تجلی یافتن خشونت و واقعی بودن آن است، خشونت را به سه قسم تقسیم میکند.
منابع:
خشونت (پنج نگاه زیر چشمی)، اسلاوی ژیژک، تهران: نشر نی، 1389.
عینیت ایدئولوژی، اسلاوی ژیژک، تهران: انتشارات طرح نو، 1390.