نگاهی به پر سر و صداترین فیلم جشنواره؛ لانتوری / داستانام آرزو ست ...
- توضیحات
- نوشته شده توسط خشایار سنجری
- دسته: یادداشتهای فجر 34ام
- منتشر شده در 1394-11-16 13:58
ساختن فیلم با دغدغههای اجتماعی، در سینمای ایران سالهاست که رواج دارد و اکثر محصولات سالانهی سینمای ایران داعیه واکاوی مسائل روز اجتماعی و بحرانهای جوانان را دارند. در این بین، تنها آثاری میتوانند در ذهن مخاطب ثبت شوند که با قصهای حساب شده و فیلمنامهای با فراز و فرودهای دراماتیک، حرفی برای گفتن داشته باشند. فرهادی، با تکیه بر تم دروغگویی و فروپاشی در طبقه متوسط، سهم خود را در این ژانر ادا کرده است. کاهانی، با نگاه ابزوردش به مشکلات اجتماعی، در سینمای ایران نامی برای خود دست و پا کرده است. فیلمسازانِ دیگری نیز در این عرصه گام نهادهاند و موفقیت هایی کسب کردهاند. اما درمیشیان با بغض، اثبات کرد که جوانان نسل امروز را به خوبی می شناسد و با آمال و آرزوهای آنها کاملا آشناست. در عصبانی نیستم، بغض فروخفتهی جوانی را به تصویر کشید که موانع بسیاری بر سر راهش وجود داشت.
در این دو فیلم، درمیشیان، با تکیه بر قصه، به دنبال بیان دغدغههای اجتماعیاش بود و با وجود خام دستیهایی در پرداخت فیلمنامه و چینش شخصیتها، نشانههایی از ظهور سینماگری آشنا به فن داستانگویی بروز داد؛ اما در لانتوری، با یک ایده (اسیدپاشی)، فیلمی مستندوار ساخته که از اجزای کلاسیک یک قصه تهی است. یک ساعت اول فیلم، شرح مبسوط جرمهای عده ای جوان طغیانگر به سرپرستی پاشا است. شخصیت پردازی پاشا، به جای آنکه متکی بر کنش و واکنش باشد، از خلال مونولوگهای دیگر کاراکترها رو به دوربین فیلمساز آشکار میشود. سایر کاراکترها (به جز مریم) هم صرفا تزیینی هستند و کارکرد دراماتیک ندارند، به طوری که اگر به جای گروه خلافکار لانتوری، تنها با فردی خلافکار به نام پاشا مواجه بودیم، هیچ اخلالی در روند فیلم به وجود نمیآمد. پیش از این در سینمای ایران، جلوههای درخشان جوانان عاصی را در نفس عمیق دیده بودیم، اما در لانتوری، با خلافکارهایی طرف هستیم که حتی شایستهی لقب رابینهود هم نیستند.
لانتوری ، مملو است از شعارهای گل درشت که در قالب مونولوگهای قاضی، شاعر، روزنامهنگار و ... بیان میشود. حجم بالای این شعارها در دقایقی، فیلم را به هزار سمت و سو میکشاند و از فرط تعدد موضوع، مخاطب را گمراه و پریشان میکند. درمیشیان، همچون سایر فیلمسازان هم نسلاش ، سرشار از شور جوانی و ایده آل طلبی است، اما برای رسیدن به آرمانهایش، راه حلی ارائه نمیدهد و حتی در طرح موضوع هم بارها به بیراهه میرود و با گنجاندن مطالبی که بیشتر شبیه تیتر روزنامهها و سرمقالههای سایتهای سیاسی است، از اصل موضوع (قصاص) فاصله میگیرد.
درمیشیان با تعبیه شخصیتهایی که رو به دوربین، در حال بیان جملات خود هستند، کوشیده تا همهی نظرات افراد حاضر در جامعه را در قبال مسائل حساس و ملتهب اجتماعی، بیان کند، اما در این کار موفق نیست، چون سمت و سوی فکری او، به گفتوگوها جهت داده و نظرات برخی گروههای اجتماعی را به شکلی گل درشت به تمسخر گرفته است.
اطلاعاتی پیرامون فیلم
نویسنده و کارگردان: رضا درمیشیان
بازیگران: باران کوثری، نوید محمدزاده، مریم پالیزبان، رضا بهبودی، مهدی کوشکی ، بهناز جعفری، فاطمه نقوی، پریوش نظریه، نادر فلاح، اردشیر رستمی، حسین پاکدل، بهرنگ علوی، ستاره پسیانی، بهرام افشاری، سیاوش چراغیپور، کاظم سیاحی و ..
خلاصه داستان: داستانی عاشقانه در بستر شهر تهران و اتفاقات مختلف آن روایت می شود.
سایر عوامل: تهیه کننده: رضا درمیشیان، / مدیر فیلمبرداری: اشکان اشکانی/ تدوین: هایده صفییاری/ موسیقی: کیهان کلهر/طراحی و ترکیب صدا: محمدرضا دلپاک/ مدیر تولید: محمد رضا منصوری/ طراح چهره پردازی سه بعدی: عبدالله اسکندری/ طراح چهره پردازی: مهرداد میرکیانی/ طراح صحنه: محسن نصراللهی/ طراح لباس: گلناز گلشن/ صدابردار: سعید بجنوردی/ مدیر برنامهریزی: افشین رضایی/ دستیار اول کارگردان:/ امیرحسین غیاثوند/ جلوه های بصری: امیر سحرخیز/ عکاس: نوشین جعفری/ مشاور رسانه ای: سعيد حسينی