اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

نقد فیلم من دنیل بلیک ساخته کن لوچ/ فیلمساز متعهد در آستانه‌ی 80 سالگی



 

 

با این فیلم –شاید آخرین‌اش و شایدم نه- کن لوچ خودش را کنار و حتی جلوتر از جان بونیان، به عنوان سینماگر بریتانیایی معاصر تثبیت می‌کند. بر اساس تحقیق و گفت‌وگوهای پُل لاورتی فیلمنامه‌نویس این فیلم داستان دنیل بلیک را روایت می‌کند، نجاری میان‌سال در شمال شرقی بریتانیا کسی که قادر به کار کردن پس از حمله قلبی‌اش نیست و نیاز به حمایت دارد. داستان با لحن خشن و شدیدی بی‌پیرایه، بدون تعارف و بدون پیچیدگی پی گرفته می‌شود. فیلم لوچ در مفهوم ضمنی با ظرافت، طنز و زیرکانه در برابر قواعد خشک پذیرفته شده قرار می‌گیرد. فیلم عینی و معقول نیست و شاید لوچ و لاورتی طعنه به قواعد بی طرفانه چرچیل مشهور به آتش‌نشان و آتش دارد.


کن لوچ تأکید دارد که سلوک باید طوری باشد که عجله در آن اشتباه است و اینکه ما نباید یا لازم نیست از ذخیره غذایی مثل یک حقیقت زندگی استفاده کنیم. او هر چیزی که ممکن است در واقع ما در مورد دنیای واقعی -به استناد مخالفت با تلاش برای بی‌عدالتی مثل یک حرکت زیبایی شناسانه- انجام می‌دهیم را با لحن رئالیسم اجتماعی مدرن به تصویر می‌کشد. بسیاری خوشنود هستند که چنین ارزش‌هایی در فیلم‌هایی از این دست در حال گسترش هستند که نشان می‌دهند مردم با وجود تنگ‌دستی اعتبار و شرافت خود را حفظ می‌کنند، اما یک چیزی که در بریتانیای مدرن انفصال ایجاد می‌کند بی‌توجهی و شانه‌بالاانداختن‌های دردناک و بی‌تفاوتانه‌ای است که توجه به این مشکل را غیرممکن می‌کند.

 

من شخصا می‌خواهم تصدیق کنم که «من، دنیل بلیک» ناقص است. زوجی در یک چشم‌انداز بزرگ و احتمالا بیش از حد بزرگ هستند و که به نظرم پایان فیلم آن‌جا، بیست دقیقه قبل‌تراز آن‌چه هست باید پایان می‌یافت. البته که برچسب ریاضت اقتصادی بر فیلم زدن نیز اشتباه است و فیلم پر از شور، صراحت و کمال طلب است و چقدر اجرای نابازیگرانه دیو جانز استندآپ کمدین در نقش دنیل بلیک و هایلی اسکویرز در نقش کتی خوب است. کتی مادر تنهایی است که از لندن به یک دشت در نیوکاسل نقل مکان می‌کند تا زندگی ارزان‎‌تری را پشت سر گذارد.

 

از همان ابتدای درخواست، بلیک در موجی از گرفتاری کارهای اداری گیر می‌کند. او که از حمله قلبی جان سالم به در برد و مشاور NHS به او گفت که حتما نیاز به استراحت دارد، دیگر قادر به نجاری کردن نیست. اما مورد فاجعه‌بار این است که او در روند بهبود هیچ امید و حس شوخ‌طبعی ندارد و همواره به سیستم اداره بیمه بدبین است که به هر طریقی با خدعه به وضعیت او در شرایط ناتوانی کمک نکند. در واقع این سازمان به ذات بهترین مواجهه به سود خود را با چیزهای مختلف دارد به طور مثال مأمور صندوق مستمری از وزارت کار وضعیت بلیک را ارزیابی می‌کند و اعلام می‌کند که او واجد دریافت حق مستمری پس از بیماری نیست.


نتیجه این ارزیابی به این می‌انجامد که او توانایی کار کردن دارد و او مجبور است برای به دست آوردن معاش به یک اداره کاریابی برود و رزومه کار خود را با خوش‌رویی تسلیم کند. او انسانی است که از روی سادگی و نسنجیده منظورش را در مورد اجتناب از کار برای حفظ سلامتی‌اش بیان می‌کند و به همین دلیل انگ از زیر کار دررفتن به او می‌زنند. هرچیزی امروزه به صورت آنلاین انجام می‌شود، اما بلیک نه کامپیتور دارد نه تلفن همراهی که ویژگی خاصی داشته باشد، نه اینترنت و در استفاده از چنین مواردی بی‌کفایت است، به همین دلیل در کتابخانه عمومی با مشکلات مختلفی مواجه و متوجه می‌شود به پایان کار نزدیک شده و باید به عقب برگردد و کار دیگری را شروع کند.


یکی از دوستان دنیل، کتی است؛ مادری مجرد و کاملا تندمزاج کسی که دنیل با او رفتار دوستانه‌ای دارد و در نظر کتی یک شمایل پدربزرگانه برای دو فرزندش و یک فرد متشخص است. اتفاقا او به صورت یک بچه معصوم به تصویر کشیده می‌شود وقتی که صفحه‌ها را روی هم می‌گذارد و خرابی‌های دیوار را حل می‌کند و برای آن‌ها مخزن سوخت را درست می‌کند تا آب را گرم نگه دارند. او واقعا کارش (نجاری) را با علاقه انجام می‌دهد.


تلخی سرد و خشن مرکز اشتغال، با نورپردازی یکدست و اتاقکهای پارتیشین بندی شده، لایه ی خشنی از شقاوت را بر بسیاری از صحنه‌های فیلم می‌افکند. زبان نیز همینطور. متصدیان عادت دارند هر شکایتی را رد کنند، چه رو در رو، چه پشت تلفن، و تاکید دارند که خودشان قواعد را وضع نکرده اند- همه چیز بر عهده‌ی یک «تصمیم گیر» است، چنان که گویی شخصی واحد است: «تصمیم گیرنده». که به طرز مضحکی یادآور برادر بزرگ در رمان 1984 است. با همان خصلت غلیظ اورولی.


در اواخر فیلم لوچ صحنه‌ی کلیدی‌ای داریم: لحظه‌ای وحشتناک در بانک غذا، جایی که کتی به بدترین شکل ممکن تحقیر و دفع می‌شود. این صحنه که آشکارا بازنمایی مفهوم گرسنگی به عریان‌ترین شکل ممکن است، صحنه‌ی بی‌رحمانه و تاثربرانگیزی است. زمانی دیکنز در خانه‌ی تاریک نوشت که چه اندازه فقرایی هستند که صرفاً از سوی خود و خدا شناخته می‌شوند. در هر صورت فیلم اخیر کن لوچ فیلمی است که سعی می‌کند با مداخله در مناسبات یک جهانِ سکولار، چهره‌ی زشت آن را نشانمان دهد. چهره‌ای که به واقع به واسطه‌ی فقر به این حال و روز درآمده است.

 

درباره نویسنده :
هدیه میرزاده
نام نویسنده: هدیه میرزاده

سمت در آکادمی هنر: مدیر گالری رج

عرصه های فعالیت: ترجمة متون هنری، نویسنده آکادمی هنر از 1392، مُد و پوشاک، تئاتر


دیدگاه‌ها  

0 #1 dmn 1396-01-18 00:02
اگه اونجایی که اشاره کردین قیلم به پایان می رسد دقیقا به کلیشه پایان های ایرانی تبدیل می شد.
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما