مسخ تدریجی مرد لهستانی / نقد فیلم مستأجر ساختة رومن پولانسکی
- توضیحات
- نوشته شده توسط پژمان الماسینیا
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1395-01-23 13:45
«مستأجر» (The Tenant) تریلری روانشناسانه و اقتباسی، به کارگردانی رومن پولانسکی است که آن را سال ۱۹۷۶ براساس رمانی تحت همین عنوان اثر رولان توپور، در فرانسه ساخت. پولانسکی همراه با ژرار براش -همکار فیلمنامهنویساش در چند فیلم دیگر- نوشتهی توپور را به زبان سینما برگردانده است. «مردی لهستانی بهنام ترکوفسکی (با بازی رومن پولانسکی) برای اجارهی آپارتمانی به سرایدر ساختمان مراجعه میکند. ترکوفسکی علیرغم اینکه سرایدار به او هشدار میدهد که مستأجر قبلی، زن جوانی بوده و خود را از پنجرهی آپارتمان به پایین پرت کرده است؛ تصمیم میگیرد خانهی کذایی را کرایه کند...»
«مستأجر»، سومین و واپسین فیلم از تریلوژی آپارتمانیِ رومن پولانسکی (Apartment Trilogy) بهشمار میرود. دو فیلم پیشین، بهترتیب: "انزجار" (Repulsion) [محصول ۱۹۶۵] و "بچهی رزماری" (Rosemary's Baby) [محصول ۱۹۶۸] هستند. قبلتر، دربارهی "انزجار" و از دست رفتن تأثیر و جذابیتاش نوشتهام [۱]؛ اما "بچهی رزماری"، هم بهلحاظ کشش و هم از بُعد میزان اثرگذاری، درست در نقطهی مقابل "انزجار" قرار دارد [۲]. "بچهی رزماری" هنوز که هنوز است کار میکند و به اشکال مختلف، منبع الهام بسیاری از فیلمهایی قرار میگیرد که در ردهی سینمای وحشت و روانشناسانه تولید میشوند؛ مثالها فراواناند: "درو" (The Reaping) [ساختهی استفن هاپکینز/ ۲۰۰۷]، "آخرین جنگیری" (The Last Exorcism) [ساختهی دانیل استام/ ۲۰۱۰] [۳]، "تحت توجه شیطان" (Devil's Due) [ساختهی مشترک مت بتینلی-اولپین و تایلر ژیلت/ ۲۰۱۴] [۴] و...
«مستأجر» از هر نظر، بینابینِ سایر فیلمهای این سهگانه جای میگیرد؛ نه مثل "انزجار" ازنفسافتاده و بیرمق است و نه به پای شاهکار جریانسازی همچون "بچهی رزماری" میرسد. «مستأجر» از حیث مضمونی به فیلم اول، "انزجار" تا اندازهای نزدیکتر از "بچهی رزماری" است؛ در آن فیلم، شخصیت اصلی داستان -کارول (با بازی کاترین دنوو)- دختری منزوی و متنفر از جنس مخالف است که در یک آپارتمان تنها میماند و بهمرور گرفتار توهماتی جنونآمیز میشود تا آنجا که دست به جنایت میزند.
در ساختهی مورد بحثمان نیز هرچه زمان جلوتر میرود، ترکوفسکیِ تنها و بیگانه [۵] تحت تأثیر اتمسفر آپارتمان و حرکات و القائات ساکنان غیرعادیاش، بیشتر و بیشتر بهسوی عاقبت شوم ساکن قبلی آپارتمان مذکور سوق داده میشود تا جایی که شبها لباسهای زن جوان را میپوشد و از لوازم آرایشاش استفاده میکند؛ حتی گاهی حس میکنیم صدا و اطوار ترکوفسکی هم رنگوُبویی زنانه به خود گرفته است. این استحالهی محتملِ ترکوفسکیِ بیچاره، البته بدیهی است که "مسخ" کافکا (The Metamorphosis) و گرگور زامزا را نیز برای بیننده تداعی کند.
اما شاید بهتر بود رومن پولانسکی و ژرار براش در پروسهی ترجمان سینمایی، حداقل در یک برهه از «مستأجر»، وفاداری به کتاب رولان توپور را رها میکردند و سکانس پایانی -بیمارستان- را در اقتباسخودشان نمیگنجاندند چرا که بهنظرم در حالت کنونی، تماشاگر -علیالخصوص تماشاگرِ ناآشنا با چندوُچونِ رمان- دچار نوعی سردرگمی میشود و این سکانس، بر ارتباط او با فیلم خدشه وارد میآورد. در هر سه بخش تریلوژی پولانسکی، آپارتمان صرفاً مکانی واحد برای وقوع ماجرای فیلم محسوب نمیشود بلکه صاحب شخصیت و کارکردی فراتر از این است.
بهیادماندنیترین بازیهای «مستأجر» بیتردید در درجهی نخست، متعلق به خودِ پولانسکی -بهعلت نمایش قابلِ باور تحول تدریجی ترکوفسکی- و بعد، ایزابل آجانی -در نقش استلا- است. آقای پولانسکی تقریباً به همان تعداد که فیلم کارگردانی کرده، تجربهی نقشآفرینی هم داشته است [۶] اما اغلب او را بهعنوان یک فیلمساز تراز اول میشناسند تا بازیگر؛ «مستأجر» مثال خوبی است که اثبات میکند پولانسکی در عرصهی بازیگری نیز حرفهایی جدی برای گفتن دارد. خانم آجانی در دههی پربار فعالیت خود در سینما و بلافاصله پس از بازی در تکخال کارنامهاش "سرگذشت آدل ﻫ." (The Story of Adele H) [محصول ۱۹۷۵] برای فرانسوا تروفو [۷] اینبار جلوی دوربین رومن پولانسکی آمده تا به کالبد شخصیت مغموم و پریشانحال استلا -یگانه کاراکتر فیلم که رابطهاش با ترکوفسکی، متفاوت از دیگران است- جان ببخشد.
«مستأجر» پولانسکی، آن دسته از بینندگانی را که با "مستأجر" توپور و تمام ریزهکاریهایش به زبان ادبیات زلف گره زدهاند، سرخورده میکند ولی چنانچه به رمان منبع اقتباس دسترسی نداشته باشید، «مستأجر» را -با توجه به زمان ساختاش- فیلمی ناامیدکننده نخواهید یافت و حتی ممکن است الهامبخش یا تأثیرگذار خطاباش کنید... هرچند از همان بدو ورود مرد به آپارتمان، گمانهزنی دربارهی اینکه فرجامی مشابه مستأجر پیشین انتظار ترکوفسکی را میکشد، برای خورههای فیلم دشوار نخواهد بود؛ با این حال، تماشای «مستأجر» که دیگر چیزی به ۴۰ سالگیاش باقی نمانده [۸] وقت هدر دادن نیست.
[۱]: میتوانید رجوع کنید به «کبریتهای خیس و بیخطر! / مرور ۵ فیلم معروف سینمای وحشت که دیگر ترسناک نیستند»، منتشرشده در تاریخ سهشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴؛ در پایگاه پژوهشی، تحلیلی، خبری آکادمی هنر.
[۲]: میتوانید رجوع کنید به نقد "بچهی رزماری" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «مصائب ژاندارک به روایت پولانسکی»، منتشرشده در تاریخ پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۲۴ صفحهی طعم سینما.
[۳]: میتوانید رجوع کنید به نقد "آخرین جنگیری" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «دنبالهرو ولی استاندارد و درگیرکننده»، منتشرشده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۴؛ در قالب شمارهی ۱۳۷ صفحهی طعم سینما.
[۴]: میتوانید رجوع کنید به نقد "تحت توجه شیطان" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «مثل سوزن در انبار کاه»، منتشرشده در تاریخ سهشنبه ۹ دی ۱۳۹۳؛ در cinemalover.ir.
[۵]: چنانکه ذکر شد، ترکوفسکی مهاجری لهستانی است.
[۶]: در سایت IMDb نام پولانسکی در ۳۵ اثر بهعنوان کارگردان و در ۳۸ اثر نیز بهعنوان بازیگر ثبت شده است؛ تاریخ آخرین بازبینی: جمعه، ۸ آوریل ۲۰۱۶.
[۷]: میتوانید رجوع کنید به نقد "سرگذشت آدل ﻫ." بهقلم نگارنده، تحت عنوان «قصهی پرغصهی دلباختگی»، منتشرشده در تاریخ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۳۶ صفحهی طعم سینما.
[۸]: «مستأجر» اولینبار، ۲۶ می ۱۹۷۶ در فرانسه اکران شد.
دیدگاهها
خسته نباشی!