عاشقانهی هارمونیک / نگاهی به فیلم چهل سالگی
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1389-05-21 18:28
فیلم چهل سالگی فیلمی وزین، صاحب تفکر، خوش ساخت و قابل احترام از معدود اقتباسهای سالهای اخیر سینمای ایران است که به زبان جهانی نزدیک بوده و در بازار فیلم جشنواره کن نمایش موفقی داشته است. چهل سالگی ملودرامی با رویکرد اجتماعی است، به طبقهی متوسط میپردازد و دغدغههای انسانی، همچون حقیقت و عدالت را دنبال میکند. این فیلم با محوریت قصهای جذاب، کشمکشهای درونی و بیرونی یک زوج را طرح میکند و از زاویه نگاهی اقتباسی، به شخصیت زن، روابط انسانی کمرنگ شده و شهود و عرفان میپردازد.
بدنهی اصلی این فیلم متعلق به داستانی به همین نام از ناهید طباطبایی است و در عنوانبندی، با عنوان برداشت آزاد از آن یاد شده است. این اقتباس با برداشت از یکی از حکایات کلاسیک ایرانی در مثنوی مولوی ترکیب و سعی شده است با کند و کاو در زندگی مدرن در تلفیق با معرفت قدیم، روند درام ورق بخورد. ویژگیای که از تلفیق دو اقتباس و روایتی مدرن عاید فیلم شده، تکیه بر مقاطع مفید گذشته در لحظه و زمان حال است چرا که قصههای مثنوی مولوی خاصیت فرا زمانی دارند و در موقعیتهای مختلف تکرار میشوند.
در فیلم چهل سالگی بازی گیرایی از لیلا حاتمی با توجه به ظرافت فیزیکی همراه با شخصیت شاهد هستیم. لیلا حاتمی در ایفای نقش نگار تمدن سعی کرده روزمرهگی را با نگاهها و سکوت خود به بیننده منتقل کند. نگار تمدن در دیالوگی، میگوید: «من زندگیم را به قدری حفظ هستم که میدانم از صبح که بیدار میشوم، چه خواهم کرد. این جملهای است که میتوان در آن یکنواختی و روزمرهگی زندگی نگار را دید. همچنین در فیلم سکانسی وجود دارد که رفتگر ادارهی نگار را در سه حالت مختلف میبینیم. اولین بار او در حال آواز خواندن و جارو کردن است. در حالت دوم او فقط در حال جارو کردن است و در حالت سوم او اصلا در تصویر نیست. این روزمرهگی در خدمت تحول شخصیت فیلم است. همچنین صحنهای که نگار توسط نیروهای کمیته دستگیر شده است، در اجرا و به مدد بازی لیلا حاتمی به دل مینشیند.
در فیلم اضطراب مردی میان سال در خصوص میزان استحکام رابطهی عاطفی با همسرش به موازات عشق دوران جوانی او همراه با لحظههای عرفانی نمایانده میشود. در چهل سالگی محمد رضا فروتن در نقش فرهاد چند سکانس حیرت آور دارد: شخصیتی که در موقعیت دراماتیک قرار میگیرد.
از خصوصیات فیلم چهل سالگی، مراودهی فرهاد با پیر و راهنمایی به نام معیر پیرنیا است. حضور عرفانی او در فیلمنامه، به اقتباس از داستان کنیزک و پادشاه در دفتر اول مثنوی مولوی بر میگردد. او تبلوری از شخصیت حکیم در این داستان است. دیالوگهای دلنشین عزت الله انتظامی در نقش استاد و جملات فاخری که بیان میکند، هر بینندهای را به فکر وا میدارد. استاد، در گذشته عطای قضاوت را به لقایش بخشیده و معتقد است که ما فقط از ظاهر کلمات باخبریم و از شاگردش میخواهد سه کلمه را هرگز فراموش نکند: عشق، ایمان و مرگ. سکانس فلاشبکی که او را برای آخرین بار بر مسند قضاوت میبینیم و پس از سالها فعالیت به این نتیجه میرسد که عدل وجود ندارد و سر خورده دادگاه را ترک میکند، از هر نظر به خودی خود درخشان است.
در فیلم چهل سالگی بازی سهیلا گلستانی در نقش مهناز، همکار نگار در ادارهی موسیقی، خوب و جذاب است اما شخصیت بهار، دختر فرهاد و نگار گرچه با بازی خوب پریا مردانیها همراه شده است، با توجه به حرفهایی که به زبان میآورد، باور پذیر نمینماید. یکی دیگر از نقاط ضعف چهل سالگی، بحث دستگاه استراق سمع است که ایدهای فکر نشده و بیمنطق میباشد و به فیلم لطمه وارد کرده است. همچنین انتخاب بازیگر شخصیت کوروش، انتخاب درستی نیست و فیزیک ظاهری و نوع بازیاش بیش تر در قامت یک مانکن است تا در مقام یک عشق قدیمی که پیش محبوبش باز میگردد. شخصیتی که میبایست تماشاگر و شخصیت زن فیلم را جذب کند، اصلا موفق به چنین کاری نمیشود و سکانسهای حضور دوباره کوروش کیان در کنار نگار تمدن آن هم پس از نزدیک به دو دهه دوری از هم، آن حس و حال تاثیرگذار را ندارد. در عین حال بازیگر نقش کوروش حالتهایی که در نقش رهبر ارکستر ایفا میکند غیر حرفهای و غیر طبیعی است و این مهم در چهرهاش نمایان است.
در چهل سالگی روایت شیوهای سیال دارد و اطلاعات در بین همهی شخصیتها پخش میشود و ما با درام شخصیت همراه با خرده روایتها روبرو هستیم. به طور مثال در فلاشبک دانشکده، در دیالوگی کوروش می گوید: «دانشگاه تعطیل شده، موسیقی هم بهتر است نباشد، بنابراین من میخواهم از این کشور بروم» یا وقتی فرهاد حین گفت و گو با استاد پیرنیا کنار پنجره میرود و بیست سال پیشش را میبیند که از حیاط وارد خانه میشود و یا این که نگار در سالن موسیقی را باز میکند و صداها به درون گوشش هجوم میآورند و آرام آرام صدای کوروش کیا در جوانیهایش انعکاس مییابد.
یکی از ویژگیهای مهم فیلم، کارکردهای صوتی است که به کمک آن جغرافیای محیط معرفی شده است. از جمله صدای آژیر در لحظهای که قاضی تصمیم به ترک قضاوت گرفته است و دادگاه را ترک میکند که به محض باز شدن در دادگاه، صدای آژیر شنیده میشود یا همین صدا در نمایی که فرهاد به صدای نگار و آهنگساز گوش میدهد و یا شنیدن همین صدا در نمایی که پدر برای دخترش داستان مثنوی را تعریف میکند.
پایان فیلم بر مبنایی بنا شده است که خود بیننده تخیل کند که سرنوشت چه میشود. نگار در خلوت به سازش پناه برده و مینوازد که این مسأله در دل هارمونی موسیقی قرار گرفته و حس لازم را به تماشاگر انتقال میدهد.
یکی از نکات قابل تأمل فیلم نوع نگاهی است که به موسیقی دارد. در عنوانبندی آغازین چهل سالگی، نام عوامل فیلم روی صفحه نتی دیده میشود که در ادامه پیانو با آن همراه میشود و اشارهای است ساده به تمی که در طول فیلم مطرح خواهد شد. در فیلم شاخصهی نوازنده بودن زن، رویکردی دراماتیک ایجاد کرده است و با توجه به این که موسیقی عنصر اصلی روایت داستان است، جایگاه این هنر را در سینمای ایران ترقی میدهد. موسیقی کریستوف رضاعی، ویژگیای ممتاز دارد و آن وفاداریاش به درون مایههای فیلم چهل سالگی است. ارکستر سمفونیک لیسبون، موسیقی این فیلم را نواخته که اجرایی در خور تحسین است.
دیدگاهها
میگن چرا مردم فیلمای صخیف رو دوست دارند و نگاه می کنند. بعد فیلمی مثه چهل سالگی میاد رو پرده - بعد دادو هوار می کشن که این فیلم از اون فیلما نیست بیاید ببینید
ولی هیچ چیز از یه فیلم خوب نداره
گنگی سرتاسرش رو گرفته
سکانسهای الکی (وسط پله بدون اینکه کلوز آپی گرفته بشه میره به گذشته - سردی چشمای لیلا حاتمی اصلا به نقش نمیخوره -و ساز زدن حاتمی هر ابلهی میدونه که اون صدا با اون حرکات دست نمیخوره ایا نمیشد بهتر باشه
آخرش هم که اون تصادف مسخره )
اینها نشونه هایی از یه فیلم خوب نیست
از لحاظ فیلم نامه بسیار ضعیف....
آقای رئیسیان توهم برشون داشته