"پیشکش به مسعود کیمیایی" آغازگر عنوانبندی ابتدایی فیلم است. موسیقیای که عناوین را همراهی میکند، ادای دِینیست به «سلطان» ساختۀ کیمیایی که خود نسخۀ آنروزیشدۀ اثر قدیمیتر استاد، «رضا موتوری» بود و ادای احترامی به «جیببر خیابان جنوب» (سم فولر). از ابتدای داستان نیز با مردی مواجهیم که ریشه در فقر دارد و آرزوهایی بزرگ در سر... . پس بیراه نیست اگر روایت «درخونگاه» را وامدار رئالیزم شاعرانه بدانیم.
فیلم با گفتار متن و نماهایی با دوُر آهسته شروع میشود. چرا دیگر در هیچ جای فیلم، خبری از هیچکدامِ این تمهیدات نیست؟ ـ به جز بازپخشِ همین گفتار متن در انتهای فیلم. چرا صدای شاهین (نوید محمدزاده) در گفتار متن، یکسر متفاوت از صدایش در فیلم است؟ شکور (فرهاد اصلانی) کیست و دقیقاً چه کاره است؟ چهطور پلیس به یکباره با حمله به او و دار و دستهاش، بساطشان را جمع میکند، در حالی که بهراحتی داشت امپراطوری میکرد؟ شهره (مرجان اتفاقیان) اساساً چرا از خانه و خانوادهاش فراری نیست؟ شهروز بر چه اساسی ناگهان در صحنۀ پایانی فیلم، بهعنوان "چوپون" بعدی معرفی میشود؟ چرا... ؟ چرا... ؟ ... ؟
سیلِ این پرسشها که اشاره به کنش روایی دارند، راحت بند نمیآید! اوضاع زمان و مکان روایی هم به همین اندازه وخیم است (اصلاً داستان فیلم، کِی و کجاست؟). بنابراین به هیچ وجه با پیرنگ حسابشده و محکمی طرف نیستیم. تنها برگی که در دست فیلم میماند، مربوط به فضاسازی از طریق سبک و تصویرپردازی است. برگی که نهتنها قابلیت جبران دارد که حتی میتواند عامل بُرد هر فیلمی باشد. اما آیا این اتفاق در «مغزهای کوچک زنگزده» هم افتاده؟
یادداشت زیر، سعی دارد با اشاره به برخی از عناصر فضاساز، و گریزهایی به پیرنگ، نگاهی به میزان کارامدی روایت این فیلم داشته باشد.
ادامه مطلب نقد فضاسازی مغزهای کوچک زنگ زده؛ کیو کیو بنگ بنگ
«خوک» را میتوان با خیال راحت، "هفتمین فیلم بلند مانی حقیقی" نامید. افزودن فیلمنامۀ «چهارشنبهسوری» به این کارنامه و نگاهی دوباره به سیر آن، شکلگیری تدریجی یک ساختار تألیفی، پس از یک افت و خیز اولیه را نشان میدهد. شاید از «پذیرایی ساده» این روند، مشخصتر باشد، اما تأثیرات تجربههای پیش از آن نیز قابل شناسایی است.
ادامه مطلب نگاهی به شیوهی معناسازی فیلم خوک ساخته مانی حقیقی؛ #حسن_ایز_مقتول، #مخاطب_ایز_قاتل
تازهترین اثر پرویز شهبازی، روایتگر سرگردانی دختر و پسری شهرستانی در تهران است، اما فیلم همچون شخصیتها، از پایهریزی الگوی روایی متناسب خود عاجز و در گسترش آن سرگردان است.
نام نویسنده و کارگردان (محسن عبدالوهاب) کافی است تا پیشاپیش منتظر تماشای یک درام اجتماعی با رنگوبویی متفاوت از سینمای بدنه باشیم. اما ملودرام خوشساخت «به دنیا آمدن» که با محوریت یک خانوادۀ جوان شکل گرفته، علیرغم تمامی تلاشهایش در پرداخت جزئیات و داشتن چندین سکانس خیلی خوب، در نهایت موفق نمیشود ابعادی اجتماعی پیدا کند.
دیگر باید پذیرفت که وقتی قرار است برای اولین بار به تماشای فیلم تازهای از مانی حقیقی برویم، باید خود را برای هرگونه غافلگیری آماده کنیم. شاید از بین تمامی موتیفهای مشترکی که میشود در سینمایش پیدا کرد، مهمترینشان بازی با باورهای پیشینیِ مخاطب و ازجمله انتظارهایی باشد که از خودش وجود دارد. واقعاً کمتر کسی فکرش را میکرد پس از کابوسگونۀ دیوانهوار و فلسفیِ «پذیرایی ساده» (1390) با یک مستند داستانی معماگونه و در عین حال فاصلهگذارانۀ تاریخی طرف شویم.
ادامه مطلب نگاهی به فیلم «اژدها وارد میشود» ساخته مانی حقیقی / تاریخـداستان بهمثابه کابوس رهاییبخش /...
آیدا پناهنده درزمرۀ سینماگرانی است که با پشتکار و همچنین رویکردی آکادمیک، بهتدریج توانستهاند جای خود را در جریان حرفهای تولید باز کنند. نسلی که با "نه" گفتن به سینمای جریان اصلیِ ناکارامد پیش از خود و با احترام به سینمای متفاوت معاصرشان (در عین حفظ نگاه نقادانه)، عزم خود را جزم کردند تا با احراز قابلیت، جایگاه مستقلی در مجموعۀ سینما برای خود ثبت کند. این سینماگران بهای ثمینی برای استقلالشان پرداختهاند؛ به طوری که با مقاومت و صبوری در برابر انواع موانع و محدودیتها دست از ایدهها و فیلمهای ساختهنشدهشان نکشیدند و به امید باز شدن روزنههای امید و شرایط حداقلیِ تولید، به تلاش برای بقا و تثبیت در مجموعۀ سینما ادامه دادند.
ادامه مطلب چرا «ناهید» درخشان نیست؟
خلاصۀ داستان
ریوتا نونومیا و همسرش، زوج جوان و نسبتاً مرفهی هستند که پسربچۀ شش سالهشان، کیتا، در آستانۀ ورود به مدرسه و شروع تحصیل است. یکی از همین روزها خبردار میشوند که کیتا فرزند واقعیشان نیست؛ شش سال پیش پرستار بیمارستانی که کیتا در آن متولد شده، او را با ریوسی، فرزند خانوادۀ سایکی جابهجا کرده است. به این ترتیب هر دو زوجِ نونومیا و سایکی بر سر دو راههای قرار میگیرند که باید تصمیم بگیرند منوال قبلی را ادامه دهند یا شیوۀ دیگری انتخاب کنند. بنا بر توافق جمعی، قرار میشود برای مدتی جای دو پسربچه عوض شود. این در حالی است که خانوادۀ سایکی از نظر اقتصادی چندان مرفه نیستند و سبک زندگیشان تفاوت فاحشی با سبک زندگی خانوادۀ نونومیا دارد و درنتیجه یکی از مهمترین چالشهای کیتا و ریوسی، انطباق و پذیرفتن یک سبک زندگی سراسر تازه و ناآشناست. در پایان، هر دو خانواده به این نتیجه میرسند که بهتر است پسربچهها را به جای اولشان برگردانده و وضع سابق را ادامه دهند.
ادامه مطلب داستان توکیو: نگاهی به شیوة صورتبندی اجتماعی توکیوی معاصر در فیلم «مثل پدر، مثل پسر»